پارت96
#پارت96
باخودش کالنجار می رفت که دوباره تلفنش زنگ خورد .
روزبه_گرفتی خوابیدی؟ خو بیا بازکن دیگ درو !
فرشید هول هولکی گفت:
_باش باش اومدم ...
....
در اتاق را باز کرد و وارد شد.
وای دارم می میرم از خستگی!
فرشید_میخواستی نمونی!
روزبه_نمیشد که ، همه موندن من بیام .
فرشید تی شرتش را از تنش بیرون کشید و سر جایش دراز کشید...
+چه طور من اومدم؟
روزبه در اتاق را باز کرد و سرش را از لای در بیرون برد و راهرو را چک کرد ، مهری را دید که به سمت دستشویی می رفت !
برگشت و به فرشید گفت:
_تو عاطفه رو بهونه کردی!
من ک بهونه نداشتم ...
فرشید پتو را روی خودش کشید و گفت :
+باشه بابا ! خاموش کن اون لامصبو بترگم !
روزبه ابروهایش بالا پرید ...
لامپ را خاموش کرد و گفت:
_بی اعصابی !
فرشید_حالا ک میبینی ،بی اعصابم ، ولم کن دیگ ...
روزبه ازاتاق بیرون رفت و گفت:
_معلوم نی چ مرگشه ...
به سمت دستشویی رفت و چند ضربه ای به در زد...
مهری بلافاصله در را باز کرد ...
_بله؟ بفرما؟
روزبه خندید وگفت :
+بیا بیرون از اون تو ...
کارت دارم...
مهری بیرون آمد و در را بست !
دست به سینه گفت:
+چیکارم داری؟
روزبه کمی ، مکث کرد و گفت :
_گوشیتو بده !!!
مهری با تعجب گفت :
+واااااه ، گوشیم واسه چیته؟
روزبه_حتما کارش دارم دیگ !
تو واسه چی تو جنگل گوشیمو گرفتی؟؟
مهری خندید و گفت :
+پ میخوای تلافی کنی نه؟؟
روزبه پوفی کشید ،
_بده دیگ ، میخوام برم بخوابم ...
مهری به سمت اتاق رفت و گفت :
_وایسا تو اتاقه !!!!
گوشی را برداشت و پیش روزبه برگشت.
چشمانش راریز کرد و گفت :
+فضولی نداریما...
روزبه گوشی را کشید وگفت :
+بده ببینم !
باخودش کالنجار می رفت که دوباره تلفنش زنگ خورد .
روزبه_گرفتی خوابیدی؟ خو بیا بازکن دیگ درو !
فرشید هول هولکی گفت:
_باش باش اومدم ...
....
در اتاق را باز کرد و وارد شد.
وای دارم می میرم از خستگی!
فرشید_میخواستی نمونی!
روزبه_نمیشد که ، همه موندن من بیام .
فرشید تی شرتش را از تنش بیرون کشید و سر جایش دراز کشید...
+چه طور من اومدم؟
روزبه در اتاق را باز کرد و سرش را از لای در بیرون برد و راهرو را چک کرد ، مهری را دید که به سمت دستشویی می رفت !
برگشت و به فرشید گفت:
_تو عاطفه رو بهونه کردی!
من ک بهونه نداشتم ...
فرشید پتو را روی خودش کشید و گفت :
+باشه بابا ! خاموش کن اون لامصبو بترگم !
روزبه ابروهایش بالا پرید ...
لامپ را خاموش کرد و گفت:
_بی اعصابی !
فرشید_حالا ک میبینی ،بی اعصابم ، ولم کن دیگ ...
روزبه ازاتاق بیرون رفت و گفت:
_معلوم نی چ مرگشه ...
به سمت دستشویی رفت و چند ضربه ای به در زد...
مهری بلافاصله در را باز کرد ...
_بله؟ بفرما؟
روزبه خندید وگفت :
+بیا بیرون از اون تو ...
کارت دارم...
مهری بیرون آمد و در را بست !
دست به سینه گفت:
+چیکارم داری؟
روزبه کمی ، مکث کرد و گفت :
_گوشیتو بده !!!
مهری با تعجب گفت :
+واااااه ، گوشیم واسه چیته؟
روزبه_حتما کارش دارم دیگ !
تو واسه چی تو جنگل گوشیمو گرفتی؟؟
مهری خندید و گفت :
+پ میخوای تلافی کنی نه؟؟
روزبه پوفی کشید ،
_بده دیگ ، میخوام برم بخوابم ...
مهری به سمت اتاق رفت و گفت :
_وایسا تو اتاقه !!!!
گوشی را برداشت و پیش روزبه برگشت.
چشمانش راریز کرد و گفت :
+فضولی نداریما...
روزبه گوشی را کشید وگفت :
+بده ببینم !
۴.۸k
۰۲ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.