برای نئوهو خبر اوردن ک جاشونو پیدا کردن

ᵖ....37


برای نئوهو خبر اوردن ک جاشونو پیدا کردن

نئوهو..خب امروز دیگ نمیزارم کسی از دستم در بره خصپصا اوت ییبو لعنتی

دلربا..خب بگو ببینم چرا دروازه هارو بستن؟

دینگ یوشی..دیوونه ای خب معلوم بخاطر اینکه نئوهم حمله کرد الان دروازه هارو بستن تا نتونه بره بیرون اون همینجا یجاهایی تو قصره

دلربا..منظورت همون پادشاه فرقه شیطان

دینگ یوشی..اره همون نئوهو
دلربا..اگه بدونن من از قبیله اسمونی اومدم برام بد میشه باید زوتر ازینجا برم

دینگ یوشی..ب چی فک میکنی میدونی ک یکم دیگه ییبو میاد و تو نمیتونی فرار کنی

دلربا..راستش ب اون فک نمیکردم داشتم ب کشتنه تو فک میکردم

دلربا..شمشیرشو دراورد ک دینگ یوشی بکشه یهو ی شمشیر دیگه رو گردنه دلربا گزاشته شد

شوکای..شمشیرتو بنداز پایین و برگرد....

ژان ک رسیده بود ب یه محل درست ک یهو چند افرار شیاطین بهش حمله کردن

ژان..لعنتی همینو کم داشتم

شروع کردم ب مبارزه همشونو شکست داد ک یکیشون ک انگار سردستشون بود بهش حمله کرد و شمشیر ژان انداخت زمین همین ک میخاست ژانو بکشه یهو یکی از پشت ژان شمشیرشو پرت کرد به سردسته افراد فرقه شیطان و ژانو نجات داد

ییبو..حالت خوبه کی هستی؟


شی چو هنوز تو فرقه شیطان زندانی بود و وقتی نگهبان ها براش غذا اوردن یهویی فرار کرد از زندان

شوکای..صبرم داره لب ریز میشه روتو برگردون
دلربا هیچی نمیگفت

افراد های دلربا خاستن ب شوکای حمله کنن ک دلربا بهشون گفت

دلربا..دست نگهدارید شمشیراتونو بزارید زمین
شوکای..روتو برمیگردونی یا کشته خواهی شد

دلربا روشو برگردوند و دید پشتش شوکای هست شوکای وقتی دلربا رو دید خشکش زد انگار یه مرده متهکر بود شوکای وقتی دلربارو دید یاد خاطرلتش افتاد

اسلاید 2شوکای دلربا