Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •



#part93




#paniz


ارایشگر ازم فاصله گرفت ولی لبخندی به کارش زد

+واقعا ناز شدی رضا یه چیزی میدونسته که تاکید کرده بود ساده باشه

لبخندی زدم

_میشه آینه رو بدین

+آره

آینه رو ازش گرفتم و به سمت وسایل هاش رفت تا جمع کنه

به خودم نگاه کرده
واقعا کارش خوب بود خیلی ساده و شیک آماده ام کرده بود حتی موهام رو به خواست خودم

فر موج دار درست کرد و چند تارش رو به طرز خوبی رو صورتم به جا گذاشته بود و یکمی از پشت بسته بود

از جام بلند شدم که کاملا آماده رفتن بود
_قهوه اتون رو خوردی

+اوم مرسی عزیزم خوشبخت بشین خدافظ

از روی قدردانی بغلش کردم
خدافظی زیر لب گفتم و بیرون رفت که

مینه جون و زن دایی اومدن داخل
چشاشون برق میزد که میدونستم واقعا خوب شده

زن دایی: خیلی زیبا شدی دخترکم
و اومد بغلم کرد

_زن دایی خیلی هیجان دارم

مینه جون دستام رو گرف
مینه: معلومه که هیجان داری ولی زن دایش اگه لباسش هم بپوشه خیلی ماه میشه مگه نه

زن دایی: بله دختر به این خوشگلی داریم

خاله آهی کشید
مینه: کاشکی مامان نازگل ات هم بود دختر رو میدید که عروس شده

برق چشام پر شد و قطره اشکی رو صورتم جاری شد

زن دایی به ناراحتی لب زد
زن دایی: بسه مینه دخترم رو به گریه انداختی

خاله خندی اردمی کرد
مینه: جمع کن ببینم برو لباست رو بپوش که آقا رضا هعی میگه بیام اتاق یا نه

اشکم رو پاک کردم و تک خنده ای کردم
_باشه باشه الان آماده میشم شما کی حاظر میشین

زن دایی : ارایشگر اول ما رو میکاپ کرد دختر بعد تو رو فقط لباساشون مونده الان میپوشیم بدو دیر شد

مینه: بله داماد طاقتش طاق شد

سه تایی خندیدیم که رفتن بیرون منم وقت تلف نکردم لباسم رو از جعبه بیرون آوردم پوشیدم

زیرش بغل بود که راحتر بسته می‌شد
و یکی از ست های ظریف و کار شده بود رو انداختم

عطری زدم و نشستم رو لبه ی تخت
تا کفش هایی که برام خرید بود بپوشم اونی که بند داشت و مخمل بود رو انتخاب کرده بودم

وقتی پوشیدم بستنش سخت بود برام تقه ای به در خورد و رضا داخل شد

وایستاده بود و نگام میکرد
_اگه سختت نیست میتونی بند هاش رو ببندی

رضا: ها ...آها باشه الان

پوکر نگاش کردم که
جلوم زانو زد تا بند های کفشم رو ببنده خواستم اون یکی رو پام کنم

که نذاشت
خودش پام کرد و مشغول بستنش شد
بلند شد
کمی عقب رفت که منم بلند شدم
_چطوره خوب شدم

رضا:عالی شدی

منم نگاهی بهش کردم واقعا خوشتیپ شده بود
_توام شیک شدی

دست چپش رو سمتم گرفت
رضا: افتخار یه زندگی رو میدین بهم رز

لبخندم رو کنترل کردم و در جواب
دست راستم رو روی دستش گذاشتم

_بله عضوم

خنده ای کرد
رضا : ای ناکس بریم

سری تکون دادم و دست رو بازوش گذاشتم و بیرون رفتیم......


#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۸)

• Wild rose cabaret •#part94#paniz بعد از کلی بغل کردن دایی ...

• Wild rose cabaret •#part95#paniz انگار چیزی میخواست بگه لب...

• Wild rose cabaret •#part92 #paniz _خیلی چیزا به داییم نمیخ...

• Wild rose cabaret •#part92 #paniz هممون یه جا ولو شده بودی...

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۱

Blackpinkfictions ۲۴ پارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط