ازدواج اجباری
ازدواج اجباری : ۳
ات ویو*
درو بستم که یهوو مامانم جلوم ضاهر شد م/ا:میبینم که لپشو میبوسی ات خانوم هوم ات: امم. چیزه مامان م/ا: چیزه مامان ؟ ات: خب....چیزه...امم...منو تهیونگ همو دوست داریم م/ا: چی به این زودی؟ ات: آره اصلا خیلی هم خوشحالم که قراره باهاش ازدواج کنم ن/ا: مطمئنی خوبی ات: آره مامان خوبم
و رفتم تو اتاقم که دیدم روی میز یه برگه هست بازش کردم و دیدم توش شماره نوشته زنگ زدم به شمارش بعد چند تا بوق برداشت تهیونگ : الو ات: الو تهیونگ: ات تویی؟ ات: آره شما تهیونگ:تهیونگم ات: تویی اوف گفتم کی شمارشو گذاشته اینجا تهیونگ: ( خنده ) راستی ات چرا دم در اونجوری کردی ات: آها خوب شد گفتی ما باید یه کاری کنیم که پدر و مادرمون فکر کنن همو دوست داریم چون من دلم نمیخواد مامان و بابامو نا امید کنم تو میخوای؟ تهیونگ: معلومه که نه ات: خب پس میتونیم تظاهر کنیم که همو دوست داریم تهیونگ: حله ات: خب کاری نداری تهیونگ: نه مواظب خودت باش چال گا
ات: چال گا
تهیونگ ویو*
بعد اینکه ات قطع کرد خودمو انداختم رو تخت ته: اهههه.....پارک ات...تو نمیدونی چقدر دوست دارم ...آه.. پسر راستی راستی عاشق شدی ها...اوففف...چقدر عاشق شدن سخته ولی خب نمیزارم اولین تجربم از عاشقی بد باشع به دستت میارم پارک ات
ات ویو*
درو بستم که یهوو مامانم جلوم ضاهر شد م/ا:میبینم که لپشو میبوسی ات خانوم هوم ات: امم. چیزه مامان م/ا: چیزه مامان ؟ ات: خب....چیزه...امم...منو تهیونگ همو دوست داریم م/ا: چی به این زودی؟ ات: آره اصلا خیلی هم خوشحالم که قراره باهاش ازدواج کنم ن/ا: مطمئنی خوبی ات: آره مامان خوبم
و رفتم تو اتاقم که دیدم روی میز یه برگه هست بازش کردم و دیدم توش شماره نوشته زنگ زدم به شمارش بعد چند تا بوق برداشت تهیونگ : الو ات: الو تهیونگ: ات تویی؟ ات: آره شما تهیونگ:تهیونگم ات: تویی اوف گفتم کی شمارشو گذاشته اینجا تهیونگ: ( خنده ) راستی ات چرا دم در اونجوری کردی ات: آها خوب شد گفتی ما باید یه کاری کنیم که پدر و مادرمون فکر کنن همو دوست داریم چون من دلم نمیخواد مامان و بابامو نا امید کنم تو میخوای؟ تهیونگ: معلومه که نه ات: خب پس میتونیم تظاهر کنیم که همو دوست داریم تهیونگ: حله ات: خب کاری نداری تهیونگ: نه مواظب خودت باش چال گا
ات: چال گا
تهیونگ ویو*
بعد اینکه ات قطع کرد خودمو انداختم رو تخت ته: اهههه.....پارک ات...تو نمیدونی چقدر دوست دارم ...آه.. پسر راستی راستی عاشق شدی ها...اوففف...چقدر عاشق شدن سخته ولی خب نمیزارم اولین تجربم از عاشقی بد باشع به دستت میارم پارک ات
۸.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.