part 14
part 14
ویو ات
وقتی با جیمین چت میکردم جونکوک وارده اوتاقم شد
کوک: میتونم بیام
ات : اره بیا
اومد و رویه تخت نشست منم کنارش نشستم
کوک : میشه منو سوجی رو باهام آشتی بدی
ات : باشه داداش اما تو هم نباید باهاش بد رفتار میکردی
کوک: اره دسته من برم تو هم بخواب
ات : باشه راستی یه نقشی دارم فردا یکی از دوستام مهمونی میگیره تو بیا و منم سوجی رو میارم باشه
کوک: ای خواهره خودمی
اومد و سفت بغلم کرد منم بغلش کردم و رفت بیرون خودمم خسته بودم لباسامو عوض کردم و خوابیدم
صبح با صدایه گوشیم بیدار شدم لباسامو پوشیدم
اسلاید 2 لباسه ات
لباسامو پوشیدم و موهامو فر دادم یه ارایش لایت هم کردم و رفتم دانشگاه تویه راه بودم که دوباره همون ماشین دنبالم میومد وقتی شیشه ماشین رو پایین کشید
جیمین : اوووو چه دختره زیبا و شیرینی
ات : جیمین تو اینجا چیکار میکنی
جیمین : خوب میخواهم دوست دخترمو ببینم
ات : جیمین برو
جیمین : ببخشید جایی میرید با این لباسا
ات : مگه چشه
جیمین : خیلی بازه دوست ندارم از اینا بپوشی
ات : برو بابا امشب یه مهمونی میرم تو هم اگه میخواهی بیا ادرسشو بهت میگم
بعد از این حرفش دیگه هیچی نگفتم و وارده دانشگاه شدم
ویو بعد از دانشگاه
وارده مغازه پیتزا فروشی نشده بودم که جیمین زنگ زد
جیمین : ات زود بیا خونه مون
(هر وقت مینویسم خونه مون خونه باغ رو میگم)
ات : چیشده
جیمین : وقتی میگم بیا پس بیا
ات : باشه
زود رفتم خونه باغ دیدم جیمین تویه سالون نشسته
ات : چیشده جیمین
جیمین : ات حالم خوب نیست
رفتم کنارش نشستم
ات : چرا
جیمین: سرم درد میکنه خستم
ات : باشه دنبالم بیا
دستشو گرفتم و بردمش به سمته اوتاق رویه تخت نشستم دستامو باز کردم و گفتم
ات : بیا تا خوبت کنم
جیمین : باشه
رفتم رویه تخت کنارش نشستم سرمو گذاشتم رویه شونش اونم بغلم کرده هیچی نمیگفتیم تا اینکه
ات : جیمین خوب شدی
جیمین : نه
ات : بلند شو میخواهم میرم برات قرص بیارم
جیمین : نه نمیخواهم اگه تو پیشم باشی خوب میشم
از بغلش اومدم بیرون سرمو گذاشتم رویه پاهاش
ات : جیمین چرا حالت خوب نیست صبح که خوب بودی
جیمین : کارا خیلی زیادن خستم و سرما خیلی درد میکنه
ات : من خوبت میکنم
سرشو و موهاشو نوازش میکردم و و پیشونیش رو میبوسیدم اونم کم کم خوابم بردوقتی خوب خوابید سرشو گذاشتم رویه بالشت خیلی آروم از اوتاق رفتم بیرون یه سوپ درست کردم و بردمش تویه اوتاق جیمین هنوز خواب بود
ات : جیمین
جیمین : بله
از خواب بیدار شد
ات : عزیزم بیا و اونو بخور تا خوب شی
رویه تخت نشست و به تاج تخت تکیه داد
منم کله سوپ رو بهش دادم همشم میگفت که نمیخورم و بد مزست اما من بهش بزور دادم
ات : این قرص رو هم بخور
جیمین : نمیخورم
ات : بخور(عصبی و داد)
جیمین : باشه
ات : قرص رو که خوردی حالا دراز بکش
ویو ات
جیمین دراز کشید و منم کنارش نشستم اونم نگاهم میکردم منم موهاشو نوازر میکردم جیمین : بوسم میکنی
ات : باشه لپشو بوس کردم
ادامه دارد...
ویو ات
وقتی با جیمین چت میکردم جونکوک وارده اوتاقم شد
کوک: میتونم بیام
ات : اره بیا
اومد و رویه تخت نشست منم کنارش نشستم
کوک : میشه منو سوجی رو باهام آشتی بدی
ات : باشه داداش اما تو هم نباید باهاش بد رفتار میکردی
کوک: اره دسته من برم تو هم بخواب
ات : باشه راستی یه نقشی دارم فردا یکی از دوستام مهمونی میگیره تو بیا و منم سوجی رو میارم باشه
کوک: ای خواهره خودمی
اومد و سفت بغلم کرد منم بغلش کردم و رفت بیرون خودمم خسته بودم لباسامو عوض کردم و خوابیدم
صبح با صدایه گوشیم بیدار شدم لباسامو پوشیدم
اسلاید 2 لباسه ات
لباسامو پوشیدم و موهامو فر دادم یه ارایش لایت هم کردم و رفتم دانشگاه تویه راه بودم که دوباره همون ماشین دنبالم میومد وقتی شیشه ماشین رو پایین کشید
جیمین : اوووو چه دختره زیبا و شیرینی
ات : جیمین تو اینجا چیکار میکنی
جیمین : خوب میخواهم دوست دخترمو ببینم
ات : جیمین برو
جیمین : ببخشید جایی میرید با این لباسا
ات : مگه چشه
جیمین : خیلی بازه دوست ندارم از اینا بپوشی
ات : برو بابا امشب یه مهمونی میرم تو هم اگه میخواهی بیا ادرسشو بهت میگم
بعد از این حرفش دیگه هیچی نگفتم و وارده دانشگاه شدم
ویو بعد از دانشگاه
وارده مغازه پیتزا فروشی نشده بودم که جیمین زنگ زد
جیمین : ات زود بیا خونه مون
(هر وقت مینویسم خونه مون خونه باغ رو میگم)
ات : چیشده
جیمین : وقتی میگم بیا پس بیا
ات : باشه
زود رفتم خونه باغ دیدم جیمین تویه سالون نشسته
ات : چیشده جیمین
جیمین : ات حالم خوب نیست
رفتم کنارش نشستم
ات : چرا
جیمین: سرم درد میکنه خستم
ات : باشه دنبالم بیا
دستشو گرفتم و بردمش به سمته اوتاق رویه تخت نشستم دستامو باز کردم و گفتم
ات : بیا تا خوبت کنم
جیمین : باشه
رفتم رویه تخت کنارش نشستم سرمو گذاشتم رویه شونش اونم بغلم کرده هیچی نمیگفتیم تا اینکه
ات : جیمین خوب شدی
جیمین : نه
ات : بلند شو میخواهم میرم برات قرص بیارم
جیمین : نه نمیخواهم اگه تو پیشم باشی خوب میشم
از بغلش اومدم بیرون سرمو گذاشتم رویه پاهاش
ات : جیمین چرا حالت خوب نیست صبح که خوب بودی
جیمین : کارا خیلی زیادن خستم و سرما خیلی درد میکنه
ات : من خوبت میکنم
سرشو و موهاشو نوازش میکردم و و پیشونیش رو میبوسیدم اونم کم کم خوابم بردوقتی خوب خوابید سرشو گذاشتم رویه بالشت خیلی آروم از اوتاق رفتم بیرون یه سوپ درست کردم و بردمش تویه اوتاق جیمین هنوز خواب بود
ات : جیمین
جیمین : بله
از خواب بیدار شد
ات : عزیزم بیا و اونو بخور تا خوب شی
رویه تخت نشست و به تاج تخت تکیه داد
منم کله سوپ رو بهش دادم همشم میگفت که نمیخورم و بد مزست اما من بهش بزور دادم
ات : این قرص رو هم بخور
جیمین : نمیخورم
ات : بخور(عصبی و داد)
جیمین : باشه
ات : قرص رو که خوردی حالا دراز بکش
ویو ات
جیمین دراز کشید و منم کنارش نشستم اونم نگاهم میکردم منم موهاشو نوازر میکردم جیمین : بوسم میکنی
ات : باشه لپشو بوس کردم
ادامه دارد...
۱۳.۵k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.