دیشب سه تا پست گزاشتم از خاطرات دوران مدرسه😄 دوستای عزیز
دیشب سه تا پست گزاشتم از خاطرات دوران مدرسه😄 دوستای عزیز لطف کردنو نظر دادن و گفتن بازم از این خاطرات بزارم ^^ تصمیم گرفتم یه خاطره باارزش و قشنگو بنویسم ، یادمه امتحانای نوبت دوممون هفته بعد شروع میشد و مامان بابای منم واسه یه کار مهم رفته بودن مشهد منم با بچه های اکیپمون ریختم روهم و گفتم بکس خونه خالیه 😂 شنیه امتحانا شروع میشه تا دوشنبه بیایم مدرسه سه شنبه عم همتون بیاین خونه ما سه روز آخرم درس میخونیم😂 دوستای خوبم قبول کردنو ساعت ۷ صب بود ک زنگ خونه زده شدو فاطی اومد بیشعور اصن نزاشت بخابم گف بدو صبونه آماده کن😂 ساعت ۷ ونیم محدثه اومد و ساعت ۸ و نیم شیوا اومد خلاصه نشستیم صبونه خوردیم ، تخم مرغ و خامه و چایی و آب انبه 😂 سفره رو پهن کردم دیدم بچه ها نمیخورن گفتم خوب بخورین 😓 اونام گفتن تو نون بیار ما میخوریم😂 😂 خلاصه صبونه رو با خنده و شوخی خوردیم و موزیک ویدیو نگاه کردیم دیدیم اکهی ملی نیومد 😓 شیوا گف بهش میزنگه ببینه کجاس؟ من و محدثه و فاطی تو اتاق نشسته بودیم ک من گفتم این شیوا رف چیکار ؟ مرد؟ :| رفتم دیدم شیوا داره ماهی مرده توی تنگو آروم برمیداره و همینکه چرخید منو دید و دوئید دنبالم😂 😂 من بدو شیوا بدو ، بیشعور میخاس ماهی مرده رو بندازه رو من کثااافت😂 منم خودمو پرت کردم تو اتاق و درو بستم اونم بعد ۱۰ دیقه گف ماهیو گزاشته سرجاش و ماعم درو باز کردیم
ها یچییم بگم ملی به شیوا زنگ زد گف داره میاد شیواعم رف دم در تا ملیو بیاره خونه منم رفتم یه جوراب شلواری مشکی با یه بلوز آستین بلند مشکی پوشیدم موهامم ریختم دورم و پشت در وایستادم😂 😂 😂 آهنگ پدرخاندرم گزاشتیم (ناگفته نماند دستشویی داشتم تا ملی میاد خونه کلی رقص جورواجور رفتم😂 ) بعدش ملی شاده شاد داشت میومد خونه که یهو منو دید یههه جییغ بلند زد بعدم گف کثااااافت ترسیدمم فککردم دیانایی (دیانا یه شخصیت ترسناک توی فیلم ساعت خاموشی هست) بعدم تا تونست منو کتک زد 😂 خلاصه کلی خندیدیم 😂 😂 😂
ادامه در پست بعدی💌
ها یچییم بگم ملی به شیوا زنگ زد گف داره میاد شیواعم رف دم در تا ملیو بیاره خونه منم رفتم یه جوراب شلواری مشکی با یه بلوز آستین بلند مشکی پوشیدم موهامم ریختم دورم و پشت در وایستادم😂 😂 😂 آهنگ پدرخاندرم گزاشتیم (ناگفته نماند دستشویی داشتم تا ملی میاد خونه کلی رقص جورواجور رفتم😂 ) بعدش ملی شاده شاد داشت میومد خونه که یهو منو دید یههه جییغ بلند زد بعدم گف کثااااافت ترسیدمم فککردم دیانایی (دیانا یه شخصیت ترسناک توی فیلم ساعت خاموشی هست) بعدم تا تونست منو کتک زد 😂 خلاصه کلی خندیدیم 😂 😂 😂
ادامه در پست بعدی💌
۶.۵k
۰۷ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.