unexpected love 🤎 ☕️
unexpected love 🤎 ☕️
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
part¹¹
من جلوی درم بیا پایین
تهیونگ:
_من جلوی درم بیا بیرون
رفتم پایین که دیدم به ماشین تکیه دادن سلام کردم و سوار شدیم
رفتیم طرف پاساژ
اول واسه من خرید میکنیم
وارد مزون شدیم چند تا رو انتخاب کردم رفتم بپوشم تهیونگ هم روی مبل رو به روی اتاق پرو نشست
(دیدین تو فیلما خانوما میرن لباس عروسی بپوشن اقایون روی مبل رو به روی اتاق پرو میشینن اونجوری منظورمه )
اولی:
_نه بازه
دومی:
_نه بسته است
سومی:
_نه خیلی بلنده
چارمی:
نه خیلی کوتاهه
پنجمی :
_نه قشنگ نیست
دیگه خسته شده بود یکم صدام رو بلند کردم وگفتم
عهههههه خودت بیا انتخاب کن اصلا گیر عصبی
ته ویو
ات چند تا لباس برداشت ولی من هیچ کدوم رو دوست نداشتم
یکم کلافه شد و گفت خودم براش انتخاب کنم یهو چشمم خورد به یه لباس که توی بخش VIPبود رفتم به خانومی که اونجا بود گفتم اون لباس رو بیارن تا ات بپوشه رفت پوشید اومد مثل فرشته ی بدون بال شده بود راستش نمیدونم چرا ولی هر وقت ات رو میبینم قلبم تند میزنه هر وقت دستم رو میگیره انگار قلبم میخواد بزنه بیرون وقتی اونو با یه پسر دیگه میبینم خون به مغزم نمیرسه باید با جیمین و کوک درمیون بزارم ببینم نظر اونا چیه
ات هم انگار از لباس خوشش اومده بود رفتیم حساب کردیم و رفتیم کفش بگیریم بعد از دیدن کفش های ۷ تا مغازه بلخره ات از کفش های مغازه هشتم خوشش اومد رفتیم چند تا پوشید یدونه رو برداشت و اونم حساب کردیم
ات ویو
از لباسی که برام اورد خوشم اومد کفش هم گرفتیم
حالا نوبت توعه
_باشه بریم اونیکی پاساژ
رفتیم پاساژ روبه رو اونجا کلا وسایل های مردونه داشت
رفتیم توی چند تا مغازه اما من از لباس هاش خوشم نیومد تا اخری رو پسندیدم بعد رفتیم براش کفش هم گرفیم خیلی خسته بودیم هر دو رفتیم خونه
فردا بعد از ظهر
ته ویو
به ات زنگ زدم
_سلام پرنسس خوبی؟
سلام مرسی پرنس جذاب تو چه طوری؟
_منم خوبم یه چیزی میخواستم بگم
بگو گوش میکنم
_میشه به ادرسی که برات میفرستم بیای
اره فقط چرا ؟چیزی شده؟
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
part¹¹
من جلوی درم بیا پایین
تهیونگ:
_من جلوی درم بیا بیرون
رفتم پایین که دیدم به ماشین تکیه دادن سلام کردم و سوار شدیم
رفتیم طرف پاساژ
اول واسه من خرید میکنیم
وارد مزون شدیم چند تا رو انتخاب کردم رفتم بپوشم تهیونگ هم روی مبل رو به روی اتاق پرو نشست
(دیدین تو فیلما خانوما میرن لباس عروسی بپوشن اقایون روی مبل رو به روی اتاق پرو میشینن اونجوری منظورمه )
اولی:
_نه بازه
دومی:
_نه بسته است
سومی:
_نه خیلی بلنده
چارمی:
نه خیلی کوتاهه
پنجمی :
_نه قشنگ نیست
دیگه خسته شده بود یکم صدام رو بلند کردم وگفتم
عهههههه خودت بیا انتخاب کن اصلا گیر عصبی
ته ویو
ات چند تا لباس برداشت ولی من هیچ کدوم رو دوست نداشتم
یکم کلافه شد و گفت خودم براش انتخاب کنم یهو چشمم خورد به یه لباس که توی بخش VIPبود رفتم به خانومی که اونجا بود گفتم اون لباس رو بیارن تا ات بپوشه رفت پوشید اومد مثل فرشته ی بدون بال شده بود راستش نمیدونم چرا ولی هر وقت ات رو میبینم قلبم تند میزنه هر وقت دستم رو میگیره انگار قلبم میخواد بزنه بیرون وقتی اونو با یه پسر دیگه میبینم خون به مغزم نمیرسه باید با جیمین و کوک درمیون بزارم ببینم نظر اونا چیه
ات هم انگار از لباس خوشش اومده بود رفتیم حساب کردیم و رفتیم کفش بگیریم بعد از دیدن کفش های ۷ تا مغازه بلخره ات از کفش های مغازه هشتم خوشش اومد رفتیم چند تا پوشید یدونه رو برداشت و اونم حساب کردیم
ات ویو
از لباسی که برام اورد خوشم اومد کفش هم گرفتیم
حالا نوبت توعه
_باشه بریم اونیکی پاساژ
رفتیم پاساژ روبه رو اونجا کلا وسایل های مردونه داشت
رفتیم توی چند تا مغازه اما من از لباس هاش خوشم نیومد تا اخری رو پسندیدم بعد رفتیم براش کفش هم گرفیم خیلی خسته بودیم هر دو رفتیم خونه
فردا بعد از ظهر
ته ویو
به ات زنگ زدم
_سلام پرنسس خوبی؟
سلام مرسی پرنس جذاب تو چه طوری؟
_منم خوبم یه چیزی میخواستم بگم
بگو گوش میکنم
_میشه به ادرسی که برات میفرستم بیای
اره فقط چرا ؟چیزی شده؟
۵.۲k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.