تکپارتی(درخواستی)P1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#جونگین
علامت ا.ت_ علامت جونگین+
€وقتی تو سالگرد ازدواجتون...
ویو ا.ت؛
وارد سالن قشنگ و تزئین شده توسط عشق زندگیت به رنگ مورد علاقت یعنی فسفری
و سفید شدی خنده پر رنگی زده و وارد سالن شدی ولی در کمال تعجب جونگین رو ندادی گوشی رو برداشتی تا بهش زنگ بزنی که صدای پا از پشت سرت امد لبخندی زده و خواستی برگردی که با صدای گوشیت متوقف شدی جونگین بود..تعجب کردی آخه چرا موقعی که پشتته بهت زنگ بزنه؟
خنده ای با خیال اینکه اینا فقط یه بازی باشه زده و خواستی خودتو با بازی و نقشه قشنگت متابقت کنی پس دکمه سبز گوشی رو زده و رو گوشت گذاشتی....برخلاف چیزی که انتظار داشتی جونگین اصلا نمیخندید و صداش مانند شوخی بردار نبود!
_ا.تتتت؟*با گریه*
داشت گریه میکرد برای چی اخه...چرا؟
+جونگین؟
_ا.تتت نرووو به مکاننن نرووو!(همچنین گریه)
+عشقم چیشده؟من همین الانشم تو مکانم!
_لعنتتتت در بیااا زود باش همین الان خودمو به اونجا میرسونم از مکان دور شو خوب؟
بدون پاسخ به حرفش بهش اعتماد کرده و فراموش از فرد پشتیت به پشتت برگشتی..
ولی..ولی تنها چیزی که دیدی اسلحه بود که به طرفت توسط فردی که چهرش معلوم نبود نشونه گرفته شده بود!
_ا.تتتت رفتی بیرون؟
پاسخی ندادی که دوباره با داد پرسید:ا.تتتت در امدی از اون خراب خونههههه؟!
+جونگین این کی..ه!؟
جونگین که حالا با حرفت استرس و ترسش بیشتر شده بود با صدای که توش نگرانی تا حد مرگش موج میزد ادامه داد:عشقم نترس هیچ گوهی نمیتونه بخوره همین الان خودمو میرسونم!
×گوشی رو قطع کن!
با حری که از طرف فرد روبه روت شنیدی گوشی از دستت افتاد ولی هنوزم روشن بودو جونگین میتونست مکالمه شما دو رو بشنوه!
+شما..کی هستین ازم چی..میخوا..ین؟
مرد پورخندی زدو ادامه داد:عزرایلت!امدم بکشمت!
تا خواستی چیز دیگه ای بگی که با حرکت دست مرد رو اسحله و شلیکش درست به پایین قفسه سینت متوقف شدی!
دست لرزونتو بلند کردی و به همون محل شلیک شده قرار دادی و بعد از مدتی دستتو جلو صورتت آوردی و تنها چیزی که دیدی خون زیادی بود که به دستت ریخته شده بود!
بغض کردی ولی این بغض ثانیه ای نگذشت که جاشو به درد داد و این درد باعث به زانو افتادنت شد..
#درخواستی
#جونگین
علامت ا.ت_ علامت جونگین+
€وقتی تو سالگرد ازدواجتون...
ویو ا.ت؛
وارد سالن قشنگ و تزئین شده توسط عشق زندگیت به رنگ مورد علاقت یعنی فسفری
و سفید شدی خنده پر رنگی زده و وارد سالن شدی ولی در کمال تعجب جونگین رو ندادی گوشی رو برداشتی تا بهش زنگ بزنی که صدای پا از پشت سرت امد لبخندی زده و خواستی برگردی که با صدای گوشیت متوقف شدی جونگین بود..تعجب کردی آخه چرا موقعی که پشتته بهت زنگ بزنه؟
خنده ای با خیال اینکه اینا فقط یه بازی باشه زده و خواستی خودتو با بازی و نقشه قشنگت متابقت کنی پس دکمه سبز گوشی رو زده و رو گوشت گذاشتی....برخلاف چیزی که انتظار داشتی جونگین اصلا نمیخندید و صداش مانند شوخی بردار نبود!
_ا.تتتت؟*با گریه*
داشت گریه میکرد برای چی اخه...چرا؟
+جونگین؟
_ا.تتت نرووو به مکاننن نرووو!(همچنین گریه)
+عشقم چیشده؟من همین الانشم تو مکانم!
_لعنتتتت در بیااا زود باش همین الان خودمو به اونجا میرسونم از مکان دور شو خوب؟
بدون پاسخ به حرفش بهش اعتماد کرده و فراموش از فرد پشتیت به پشتت برگشتی..
ولی..ولی تنها چیزی که دیدی اسلحه بود که به طرفت توسط فردی که چهرش معلوم نبود نشونه گرفته شده بود!
_ا.تتتت رفتی بیرون؟
پاسخی ندادی که دوباره با داد پرسید:ا.تتتت در امدی از اون خراب خونههههه؟!
+جونگین این کی..ه!؟
جونگین که حالا با حرفت استرس و ترسش بیشتر شده بود با صدای که توش نگرانی تا حد مرگش موج میزد ادامه داد:عشقم نترس هیچ گوهی نمیتونه بخوره همین الان خودمو میرسونم!
×گوشی رو قطع کن!
با حری که از طرف فرد روبه روت شنیدی گوشی از دستت افتاد ولی هنوزم روشن بودو جونگین میتونست مکالمه شما دو رو بشنوه!
+شما..کی هستین ازم چی..میخوا..ین؟
مرد پورخندی زدو ادامه داد:عزرایلت!امدم بکشمت!
تا خواستی چیز دیگه ای بگی که با حرکت دست مرد رو اسحله و شلیکش درست به پایین قفسه سینت متوقف شدی!
دست لرزونتو بلند کردی و به همون محل شلیک شده قرار دادی و بعد از مدتی دستتو جلو صورتت آوردی و تنها چیزی که دیدی خون زیادی بود که به دستت ریخته شده بود!
بغض کردی ولی این بغض ثانیه ای نگذشت که جاشو به درد داد و این درد باعث به زانو افتادنت شد..
۱۸.۹k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.