وقتی قلدر مدرسه بود
وقتی قلدر مدرسه بود
پارت دهم
ویو بورام
داشتیم با جیمین میخندیدم که...
که چادر کنار خورد و جیهوپ اومد داخل
@بورام
+بله هوپا
@متاسفم
+چ،چی؟!
@جای یونگی ازت عذر خواهی میکنم یونگی یکم تند رفتار کرد
جیمین#:یکم هیونگ؟!
@اره خب خیلی خیلی تند رفتار کرد
+مهم نیست من خستم میخوام یکم بخوابم
#بخواب قراره شب بچه ها آتیش درست کنن دور آتیش بشینیم
+هومم
سرم درد میکرد پس رو تخت دراز کشیدم که خوابم برد
ویو یونگی
یعنی الان واقعا بورام خواهر جیمینه ؟! داشتم فکر میکردم که جیهوپ اومد داخل
@به چی فکر میکردی؟!
_ببینم واقعا بورام خواهر جیمینه ؟!
@اره خواهرشه
_همون دختر کوچولویی که تو بچگی باهاش بازی میکردیم
@اره همونی که وقتی سیزده سالش بود و خانوادش فهمیدن دوسش داری فرستادنش آمریکا تا بیست سالگی
_و الان من اون حرف ها رو به اون گفتم آیششش خدا لعنتم کنه
@نگران نباش بورام اونقدر هام کینه ای نیست
_ولی من بهش درخواست. دادم
وایی معلومه هیچوقت با پسری مثل من دوست نمیشه
@گندی بوده که خودت زدی خودتم جمعش کن ...راستی امشب همه دور آتیش قراره جمع بشن
_من حوصله ندارم
@بورام هست
_ساعت چند قراره آتیش درست کنن ؟!
@(خنده) اول گندی که زدی رو جمع کن
پرش زمانی به شب ویو بورام
با صدا زدن های جیمین بیدار شدم
#گوسفندددد
+زهرر ماررر
#اهم بیا بریم بیرون
داشت میرفت که یکدفعه برگشت و یه نگاه بهم کرد
#ولی نه با نیم تنه و شورتک
+باشه بابا ایشش
#پوفف
رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم موهام رو گوجه ای کردم و داشتم بالم لب میزدم که جیمین اومد داخل
#عروسی عمت که نمیری بیا
+اومدم بابا
کتانی هام رو پوشیدم و رفتم پیش بچه ها دور آتیش نشستیم یونگی دقیقا روبروی من بود
همینجوری داشتیم حرف میزدیم و ویسکی میخوردیم که یکی از بچه ها بهم گفت ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#ARMY#BANGTAN#YOONGI#fake
پارت دهم
ویو بورام
داشتیم با جیمین میخندیدم که...
که چادر کنار خورد و جیهوپ اومد داخل
@بورام
+بله هوپا
@متاسفم
+چ،چی؟!
@جای یونگی ازت عذر خواهی میکنم یونگی یکم تند رفتار کرد
جیمین#:یکم هیونگ؟!
@اره خب خیلی خیلی تند رفتار کرد
+مهم نیست من خستم میخوام یکم بخوابم
#بخواب قراره شب بچه ها آتیش درست کنن دور آتیش بشینیم
+هومم
سرم درد میکرد پس رو تخت دراز کشیدم که خوابم برد
ویو یونگی
یعنی الان واقعا بورام خواهر جیمینه ؟! داشتم فکر میکردم که جیهوپ اومد داخل
@به چی فکر میکردی؟!
_ببینم واقعا بورام خواهر جیمینه ؟!
@اره خواهرشه
_همون دختر کوچولویی که تو بچگی باهاش بازی میکردیم
@اره همونی که وقتی سیزده سالش بود و خانوادش فهمیدن دوسش داری فرستادنش آمریکا تا بیست سالگی
_و الان من اون حرف ها رو به اون گفتم آیششش خدا لعنتم کنه
@نگران نباش بورام اونقدر هام کینه ای نیست
_ولی من بهش درخواست. دادم
وایی معلومه هیچوقت با پسری مثل من دوست نمیشه
@گندی بوده که خودت زدی خودتم جمعش کن ...راستی امشب همه دور آتیش قراره جمع بشن
_من حوصله ندارم
@بورام هست
_ساعت چند قراره آتیش درست کنن ؟!
@(خنده) اول گندی که زدی رو جمع کن
پرش زمانی به شب ویو بورام
با صدا زدن های جیمین بیدار شدم
#گوسفندددد
+زهرر ماررر
#اهم بیا بریم بیرون
داشت میرفت که یکدفعه برگشت و یه نگاه بهم کرد
#ولی نه با نیم تنه و شورتک
+باشه بابا ایشش
#پوفف
رفتم یه لباس خوشگل پوشیدم موهام رو گوجه ای کردم و داشتم بالم لب میزدم که جیمین اومد داخل
#عروسی عمت که نمیری بیا
+اومدم بابا
کتانی هام رو پوشیدم و رفتم پیش بچه ها دور آتیش نشستیم یونگی دقیقا روبروی من بود
همینجوری داشتیم حرف میزدیم و ویسکی میخوردیم که یکی از بچه ها بهم گفت ...
نظر یادت نره رفیق!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#ARMY#BANGTAN#YOONGI#fake
۳.۸k
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.