وقتی قلدر مدرسه بود

وقتی قلدر مدرسه بود
پارت نهم
ویو بورام
که یونگی...
سرش رو گذاشت رو شونم نگاش کردم دیدم خوابش برده میزاشت حداقل اتوبوس حرکت میکرد بعد پوفف تا مقصد دو ساعت راه بود پس یکم با گوشیم بازی کردم که کم کم خودم هم خوابم گرفت سرم گذاشتم رو سر یونگی و خوابیدم
پرش زمانی به موقعی که رسیدند
با صدا زدن های کسی بیدار شدم
جیمین@:بورام اکر زحمتی نیست بیدار شو
+هومم باشه
بلند شدیم و بعد از گرفتن وسیله هامون سمت چادر شماره 12 رفتیم داخل چادر چهار تا تخت بود و یه دونه یخچال کوچیک و یه جا که مثل اتاق پرو برای عوض کردن لباس بود بعد از اینکه به نوبت لباس هامون رو عوض کردیم برای غذا صدامون کردن رفتیم داخل سلف داشتیم غذا میخوردیم که گوشیم زنگ خورد چون سر و صدا زیاد بود رفتم داخل چادر سان بود جواب دادم
+بله سانی جون
&بورام خوبی؟!
+ممنون تو خوبی؟! کارب داشتی؟!
&اره میخواستم ببینم داری یکم بهم پول قرض بدی
+چی خودت که پولدارب ولی باشع برات یک میلیون وون میریزم&نه نه نمیخواد جرعت حقیقت بود
+پوفف
&ولی یه چیزی اگر واقعا از یه نفر پول بخوای باید چحوری بگی ؟!
+پول بده
&یکم محترمانه تر
+خب ما الان فرض کنیم من ازت پول می‌خوام خب ؟!
&خب؟!
+سان لطفا میشه بهم پول قرض میدی ممنون میشم بهت تو اولین فرصت برمیگردونم
&نه
+ممنون
&(خنده) خب استاد بای تا آموزش بعدی
+خنده)بای
از سان خداحافظی کردم بلند شدم که برم خوردم به یکی سرم رو آوردم بالا که
ویو یونگی
خواستم برم گوشیم رو از توی چادر بیارم که متوجه حرف های بورام شدم
(همونی که داشت به سان می‌گفت لطفا میشه ...)
رفتم داخل
که ...
ویو بورام
+می میخوای ؟!
_اومدم گوشیم رو بگیرم
+اوکی
خواستم برم که دستم رو گرفت
+چیکار می‌کنی ؟!
_ شنیدم پول میخوای چرا به من نمیگی
+چ،چی؟! نه من...
_در عوض یه شب با من بخواب اونوقت بهت سه میلیون وون میدم
+من...
_دیگه لازم هم نیست بهم برگردونی هر یه شب سه میلیون وون
خواستم حرف بزنم که داد جیمین مانع شد
@یااا مین یونگیی (با داد و صدایی فراتر از هات)
یونگی برگشت سمتش
_چیه ؟!
@چطور جرعت می‌کنی با اون اونجوری حرف بزنی
_چیه ؟! نکنه تو قبلا باهاش خوابیدی هومم؟!
ادامه تو کامنتتت خیلیی باحالهه ادامشش
!!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#fake#YOONGI
دیدگاه ها (۱۷)

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2پارت دوازدهم ویو کوککلی...

وقتی قلدر مدرسه بود پارت دهم ویو بورام داشتیم با جیمین می‌خن...

وقتی مافیا هستی و عضو هشتم بی تی اس 2پارت یازدهم ویو ا.ت چشم...

وقتی قلدر مدرسه بود...پارت هشتمویو بورام که یونگی صندلی من ر...

"در آغوش شیطان" ---Chapter: 1 Part: 11ویو ته وونامشب هم مثل...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟗عشق مافیا ویو یونادستام میلرزه. با ترس همراه جونگ کوک ...

پارت ۱ویو جیمینسلام من پارک جیمینم ۱۶ ساله با بورام ازدواج ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط