یهو دیدم
یهو دیدم
مثه خرگوشا گرفته خوابیده
رفتم خودمو رو تخت کنارش پرت کردم که با صدای معمولی که اینگار بیدار بوده گفت هوییی چته یواش تخت عزیزمو به فاخخ دادی
+تو بیدار بودی؟!
٠نه خواب بودم بیای هرکار دلت خواست بکنی در ضمن قرار بود امشب ...
+خب باشه
کوک تازه متوجه خوراکیای دستم شده بود
٠ این همه خوراکی برای اینکار نیاز نبود اصن درد نداره 😈
+مگه فیلم دیدن درد داره🗿
٠چ..چیی چه فیلمی.... اهااا خب درد از سر ناراحتی
+اها صحیح
نچ نچ نچ
+خب لبتابو بیارررر
٠هوییی یواش ساعت سه شبه
+همه مستن بمب بندازی هیچکی بیدار نمیشه
٠تو چه دختری هستی اون دوتا مثه چی مست کردن الانم دارن اهم اهم میکنن اگه توهم مثه اونا بودی الان به فا. کت میدادم
+اوووو شتتت کوککک بدو تا نکردن. ندادن. نگرفتن. یاااا ابلفظللل
٠هوی هوی هوی یواش برو مام برسیم چیکار داری دلشون میخواد مگه سرپرستشونی
+آرهههه هستممم
بدو بدو دوییدم رفتم در اتاق جیهوپ دیدم داره صدا های خنده میاد در زدم نشنیدن رفتم داخل اتاق دیدم پادا نشسته داره خاطره تعریف میکنه و باهم میخندن
دوییدم سریع پادا رو بغل کردم که هوپی پشماش گریخته بود
یهو وایسادم جر خوردن با صدای بلند میخندیدم
بیشتر پشماشون ریخته بود 😂
خب خلاصه برگشتم تو اتاق کوک
کوک داشت پوکر نگام میکرد
بی تفاوت بهش رفتم رو تخت نشستم خوردن خوراکیاممم
مثه خرگوشا گرفته خوابیده
رفتم خودمو رو تخت کنارش پرت کردم که با صدای معمولی که اینگار بیدار بوده گفت هوییی چته یواش تخت عزیزمو به فاخخ دادی
+تو بیدار بودی؟!
٠نه خواب بودم بیای هرکار دلت خواست بکنی در ضمن قرار بود امشب ...
+خب باشه
کوک تازه متوجه خوراکیای دستم شده بود
٠ این همه خوراکی برای اینکار نیاز نبود اصن درد نداره 😈
+مگه فیلم دیدن درد داره🗿
٠چ..چیی چه فیلمی.... اهااا خب درد از سر ناراحتی
+اها صحیح
نچ نچ نچ
+خب لبتابو بیارررر
٠هوییی یواش ساعت سه شبه
+همه مستن بمب بندازی هیچکی بیدار نمیشه
٠تو چه دختری هستی اون دوتا مثه چی مست کردن الانم دارن اهم اهم میکنن اگه توهم مثه اونا بودی الان به فا. کت میدادم
+اوووو شتتت کوککک بدو تا نکردن. ندادن. نگرفتن. یاااا ابلفظللل
٠هوی هوی هوی یواش برو مام برسیم چیکار داری دلشون میخواد مگه سرپرستشونی
+آرهههه هستممم
بدو بدو دوییدم رفتم در اتاق جیهوپ دیدم داره صدا های خنده میاد در زدم نشنیدن رفتم داخل اتاق دیدم پادا نشسته داره خاطره تعریف میکنه و باهم میخندن
دوییدم سریع پادا رو بغل کردم که هوپی پشماش گریخته بود
یهو وایسادم جر خوردن با صدای بلند میخندیدم
بیشتر پشماشون ریخته بود 😂
خب خلاصه برگشتم تو اتاق کوک
کوک داشت پوکر نگام میکرد
بی تفاوت بهش رفتم رو تخت نشستم خوردن خوراکیاممم
۵.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.