𝐏𝐚𝐫𝐭"𝟐

𝐏𝐚𝐫𝐭"𝟐
برگشتم پشتمو نگاه کردم
امکان نداره
اما اون خودش به ا/ت شلیک کرد خود تهیونگ اینکارو کرد.... وایسا ببینم من فقط صدای شلیک گلوله شنیدم هیچوقتم جنازه ا/تو ندیدم....اما چرا ا/ت بهش میگه داداشی؟.... خدایا یعنی این خواهر گمشده تهیونگه که تو 8 سالگی گمش کرده بود؟
وای خدا دیگه دارم دیونه میشم
تهیونگ:اهای جیمین کجایی؟
جیمین:چرا وانمود کردی که کشتیش؟
تهیونگ:چون اینجوری جون هردوتون در امان بود
جیمین:یعنی اون دعوا ها و قطع رابطه و دزدی همه الکی بود؟
تهیونگ:اینکه ا/ت و دزدیدم نه اولش نمیدونستم خواهرمه بعد فهمیدم دعوا و قطع رابطه هم همینطور اولا نمیدونستم جریان چیه و همون روزی که اون قتل ساختگی رو انجام دادم فهمیدم
و الانم از اینجا برو
نمیخوام خواهری رو که بعد مدت ها پیدا کردم و دوباره از دست بدم
جیمین:تهیونگ خواهش میکنم میدونی این مدت چقدر بهم سخت گذشت ازت التماس میکنم بزار کنارش باشم
تهیونگ:تا زمانی که اون ادمو پیدا نکنم نمیتونم اجازشو بدم
هروقت پیداش کردم بعد
جیمین:خب حداقل بزار منم بهت کمک کنم
تهیونگ:نمیتونم هرکی که هست باهامون رفت و امد داره چون از همه چی خبر داره
اما اینکه کی هست و نمیدونم
پس نمیتونم ریسک کنم
جیمین:اما....
تهیونگ:جیمین لطفا بس کن این واسه هردوتون خوبه میخوام ازتون محافظت کنم لطفا بهم اعتماد کن
جیمین:هوففف باشه اما نمیتونم قول بدم که ا/تو نبینم
تهیونگ:خدایا تو واقعا لجباز و دیوونه ایی
جیمین:خودم اینو میدونم... حالا میشه حداقل در ماه چند بار همو ببینیم یا باهم تلفنی حرف بزنیم خواهش میکنم
تهیونگ:از لحاظ حضوری بهت قولی نمیدی اما تلفنی رو...... حالا بزار ببینم چی میشه
جیمین:یااااااا کیم تهیونگ ادم باش
تهیونگ:ای ایی ایییی جوجه با من درست حرف بزن نا سلامتی برادر دوست دخترتمااااا
ا/ت:یاااااااا شما دوتا چی دارین باهم میگین( با داد)
تهیونگ:جیمین خدا به دادت برسه هر کاری میکنی بکن ولی هیچوقت رو مخش راه نرو اعصاب نداره( در گوشش گفت)
جیمین:ممنون از همدردیت
ا/ت:تهیونگ نمیخوای بریممممم؟
تهیونگ:او اره خدافظ
ا/ت:خدافظ جوجو
جیمین:خدافظ
هوففففف یعنی واقعا ا/ت برگشته؟
من که باورم نمیشه
هعیییییی کاش بیشتر بغلش میکردم
ایشششش تهیونگ مزاحم
همه جا بد موقع سر و کلش پیدا میشه
کوک:داری پشت سر کی حرف میزنی
جیمین:تو از کجا پیدات شد؟
کوک:الان... کلک کیو میخواستی بیشتر بغل کنی؟
خواستم جوابشو بدم که یهو.....