part24
#part24
بعد از اون بلند شد و دوباره برگشت تو اتاق خودش و رفت تا دوش بگیره
کوک:شده تمام شهر و واسه پیدا کردنت میگردم همه دنیارو دنبالت میگردم عزیزکم و بعد تمام بدی هامو جبران میکنم
......
داریا پسرشو پیشه شارلوت گذاشت تا مراقبش باشه و خودش تو خیابونا شهر با بقیه دخترا دنبال پول بودن داریا گوشه خیابون تو اون هوا سرد نشسته بود تو پیاده رو و گلایه رز قرمز میفروخت و هر دقیقه بهشون آب میداد همون موقع یه مرد بالاسرش وایساد
....این کلا چنده خانوم
داریا:قیمت سابتی نداره هرچقدر میخواید بدید
.....اوکی سه تا ازش میخوام با ربان قرمز میخوام
داریا:چشم
داریا سه تا شاخه گله رز برداشت یه ربان قرمز از کنارش برداشت و دور شاخه هاش پاپیونی بست
داریا:بفرمایید
اون مرد گلارو گرفته و سه دلار هم پول داد و بعد رفت داریا با دیدن دوست دختر اون مرد لبخندی زد یه لحظه چهره کوک اومد جلو چشش سرشو پایین انداخت که چیزی رو گونش افتاد آسمون رو نگاه کرد داشت برف میومد برفه ها دونه دونه و آروم میومد و رو گلا میشست لبخندی زد اون عاشقه برف بود رویه گلارو کنار زد دلش برا مردی که ولش کرده بود تنگ شده بود همون موقع یکی بچه ها خوابگاه رفت سمتش
.....داریا بیا بریم داره برف میاد
دو تا از پسرا اومدن و گلارو برداشتن و رفتن سمت خوابگاه با دیدن لیام تو بغل شارلوت لبخندی زد لیام با دیدن داریا از ذوق زیاد صدا داد و خواست بیاد بغل داریا
داریا:سلام پسرم
شارلوت لیام رو به داریا داد و داریا هم بغلش کرد و گونش رو بوسید لیام از دلتنگی عطر مادرش رو بو میکرد و لباس داریا رو چنگ میگرفت
شارلوت:مثل اینکه خیلی دلش برات تنگ شده
داریا:چیزی خورده؟
شارلوت:واسش شیرخشک درست کردم خیالت راحت چقدر تونستی جمع کنی
داریا:سه دلار نتونستم زیاد بمونم داره برف میاد
شارلوت:همینم خوبه دخترم بقیه چی؟
....من فقط دو دلار جمع کردم
.....من چهار دلار
.....منم یه دلار
و همه باهم تعداد پولاشونو گفتن
شارلوت:خوبه بد نیست
داریا:اگه بزاریمشون رو هم میتونیم واسه خودمون آذوقه جمع کنیم
سلینا:با داریا موافقم
همه بچه ها دور هم نشستن و پولاشونو کنار هم گذاشتن نزدیک ده دلار میشد
شارلوت:ده دلار این عالیه با پولایه قبلی که برامون مونده میتونیم یه خونه پیدا کنیم و.....
اینم از دوتا پارت
بعد از اون بلند شد و دوباره برگشت تو اتاق خودش و رفت تا دوش بگیره
کوک:شده تمام شهر و واسه پیدا کردنت میگردم همه دنیارو دنبالت میگردم عزیزکم و بعد تمام بدی هامو جبران میکنم
......
داریا پسرشو پیشه شارلوت گذاشت تا مراقبش باشه و خودش تو خیابونا شهر با بقیه دخترا دنبال پول بودن داریا گوشه خیابون تو اون هوا سرد نشسته بود تو پیاده رو و گلایه رز قرمز میفروخت و هر دقیقه بهشون آب میداد همون موقع یه مرد بالاسرش وایساد
....این کلا چنده خانوم
داریا:قیمت سابتی نداره هرچقدر میخواید بدید
.....اوکی سه تا ازش میخوام با ربان قرمز میخوام
داریا:چشم
داریا سه تا شاخه گله رز برداشت یه ربان قرمز از کنارش برداشت و دور شاخه هاش پاپیونی بست
داریا:بفرمایید
اون مرد گلارو گرفته و سه دلار هم پول داد و بعد رفت داریا با دیدن دوست دختر اون مرد لبخندی زد یه لحظه چهره کوک اومد جلو چشش سرشو پایین انداخت که چیزی رو گونش افتاد آسمون رو نگاه کرد داشت برف میومد برفه ها دونه دونه و آروم میومد و رو گلا میشست لبخندی زد اون عاشقه برف بود رویه گلارو کنار زد دلش برا مردی که ولش کرده بود تنگ شده بود همون موقع یکی بچه ها خوابگاه رفت سمتش
.....داریا بیا بریم داره برف میاد
دو تا از پسرا اومدن و گلارو برداشتن و رفتن سمت خوابگاه با دیدن لیام تو بغل شارلوت لبخندی زد لیام با دیدن داریا از ذوق زیاد صدا داد و خواست بیاد بغل داریا
داریا:سلام پسرم
شارلوت لیام رو به داریا داد و داریا هم بغلش کرد و گونش رو بوسید لیام از دلتنگی عطر مادرش رو بو میکرد و لباس داریا رو چنگ میگرفت
شارلوت:مثل اینکه خیلی دلش برات تنگ شده
داریا:چیزی خورده؟
شارلوت:واسش شیرخشک درست کردم خیالت راحت چقدر تونستی جمع کنی
داریا:سه دلار نتونستم زیاد بمونم داره برف میاد
شارلوت:همینم خوبه دخترم بقیه چی؟
....من فقط دو دلار جمع کردم
.....من چهار دلار
.....منم یه دلار
و همه باهم تعداد پولاشونو گفتن
شارلوت:خوبه بد نیست
داریا:اگه بزاریمشون رو هم میتونیم واسه خودمون آذوقه جمع کنیم
سلینا:با داریا موافقم
همه بچه ها دور هم نشستن و پولاشونو کنار هم گذاشتن نزدیک ده دلار میشد
شارلوت:ده دلار این عالیه با پولایه قبلی که برامون مونده میتونیم یه خونه پیدا کنیم و.....
اینم از دوتا پارت
۱۴.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.