مافیای عاشق من 🖤🌱
مافیای عاشق من 🖤🌱
پارت 20
+_اخییییی.
همه: خنده
راوی:
جنی مرخص شد و اومد خونه و لاریسا پاشد رفت بیرون و خرت و پرت خرید و کیک سفارش داد و یه سری غذا و دسر و فینگر فود درست کرد و برد داخل باغی ک رزرو کرده بود. زنگ زد به یکی از دوستای کوک و بهش گفت زنگ بزنه به کوکو بگه که اون باغه دعوتن برای اینک کوک رو سوپرایز کنهـ
پرش زمانی به فردا (روز مهمونی)
لاریسا ویو:
صبح از خواب پاشدم سریع رفتم سمت باغ بدون اینک کسی بفهمه و کسی هم بیدار نشد. رفتم رسیدم اونجا و رفتم بالاسر کارا یکم مدیریت کردم و دیدم ساعت 5:30 رفتم حموم و بعد یه لباس مشکی پوشیدم که تا بالای زانوم بود و اسین هاش تور توری بود و یه ارایش لایت کردم و موهام رو باز گذاشتم و دیگ کم کم مهمونا هم اومدن و جنی هم اومد و جیمین هم میخواست با کوک بیاد.
_جنی یه لحظه میای
٪بچه دستمه اخه.
_خب ولش کن
٪جانم بگو بچه رو دادم اجوما
_اها ببین بیا بریم تو حیاط تو پارکینگ
٪باش. راستی چی کادو براش گرفتی؟
_همونو میخوام بهت نشون بدم.
٪اها.
رفتیم تو حیاط و جنی دید یه تسلا جلو دره.
٪این مال کیه؟
_این کادوئه من به جونگ کوکه.
٪نه بابا واقعا براش تسلا گرفتی؟
_اره بابا چی فک کردی؟
پرش زمانی به ساعت 7
_خب دیگ لئو همرو اماده کن الان جونگ کوک میاد.
~چشم.
_ببین میکشمت اگه خوب پیش نره.
~باش
دینگ دینگ دینگ(مثلا زنگ در😂)
_بدویید همه جای خودتون(اروم)
همه: حله.
جنی درو باز کرد و همه یهو گفتیم
همه: تولدت مبارککککککک.
کیک دست من بود رفتم بغلش کردم و گفتم عشقم تولدت مبارک
پارت 20
+_اخییییی.
همه: خنده
راوی:
جنی مرخص شد و اومد خونه و لاریسا پاشد رفت بیرون و خرت و پرت خرید و کیک سفارش داد و یه سری غذا و دسر و فینگر فود درست کرد و برد داخل باغی ک رزرو کرده بود. زنگ زد به یکی از دوستای کوک و بهش گفت زنگ بزنه به کوکو بگه که اون باغه دعوتن برای اینک کوک رو سوپرایز کنهـ
پرش زمانی به فردا (روز مهمونی)
لاریسا ویو:
صبح از خواب پاشدم سریع رفتم سمت باغ بدون اینک کسی بفهمه و کسی هم بیدار نشد. رفتم رسیدم اونجا و رفتم بالاسر کارا یکم مدیریت کردم و دیدم ساعت 5:30 رفتم حموم و بعد یه لباس مشکی پوشیدم که تا بالای زانوم بود و اسین هاش تور توری بود و یه ارایش لایت کردم و موهام رو باز گذاشتم و دیگ کم کم مهمونا هم اومدن و جنی هم اومد و جیمین هم میخواست با کوک بیاد.
_جنی یه لحظه میای
٪بچه دستمه اخه.
_خب ولش کن
٪جانم بگو بچه رو دادم اجوما
_اها ببین بیا بریم تو حیاط تو پارکینگ
٪باش. راستی چی کادو براش گرفتی؟
_همونو میخوام بهت نشون بدم.
٪اها.
رفتیم تو حیاط و جنی دید یه تسلا جلو دره.
٪این مال کیه؟
_این کادوئه من به جونگ کوکه.
٪نه بابا واقعا براش تسلا گرفتی؟
_اره بابا چی فک کردی؟
پرش زمانی به ساعت 7
_خب دیگ لئو همرو اماده کن الان جونگ کوک میاد.
~چشم.
_ببین میکشمت اگه خوب پیش نره.
~باش
دینگ دینگ دینگ(مثلا زنگ در😂)
_بدویید همه جای خودتون(اروم)
همه: حله.
جنی درو باز کرد و همه یهو گفتیم
همه: تولدت مبارککککککک.
کیک دست من بود رفتم بغلش کردم و گفتم عشقم تولدت مبارک
۱.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.