عشق مافیایی من
عشق مافیایی من
پارت ۲۷
ات: چی... چیکار میکنی
یونگی:یونگی
ات: ا. اها
ات: ساعت ۷ بود یون... چیز ارباب یک ساعت دیگه میاد که بریم ی ارایشگر اومد و ی ارایشم کرد لباسم رو پوشیدم و رفتم روبه ایینه وایی خدا چنگنه ژذاب چنگنه زیبا موش بخوره منو خدایی چنگنه خوشگل شدم
یونگی: اگه قربون صدقه هات تموم شد بریم دیر شد
ات: ی اهمی ی اوهومی سرتو مث گاو میندازی میای تو پسره ی گاو( زیرلب)
یونگی: شنیدم
ات: اصن گفتم که بشنوی
یونگی: بریم
اون جلو جلو میرفت منم پشتش میرفتم
نشستیم توی ماشین و تو اونجا سکوت بینمون رو گرفته بود
رسیدیم اونجا پراز ادم های مست وکلی بادیگارد بود یونگی هم پنج وشیش تا بادیگارد اورده بود دور هر مرد چنتا هرزه نشسته بودن و خودشونو بهشون میمالیدن
با ارباب رفتیم پیش چن تا مرد که انگار دوستاش بودن
یکیشون گفت:یونگی این همون دختره هس که گفتی
یونگی:اره ولی فقط شما میدونین
گفت: اها
روبه من سلام کرد و اسممو پرسید منم در مقابل اسمشو پرسیدم که گفت اسمش نامجونه
ادامه دارد.....
۱۸لایک ۱۰کامنت
پارت ۲۷
ات: چی... چیکار میکنی
یونگی:یونگی
ات: ا. اها
ات: ساعت ۷ بود یون... چیز ارباب یک ساعت دیگه میاد که بریم ی ارایشگر اومد و ی ارایشم کرد لباسم رو پوشیدم و رفتم روبه ایینه وایی خدا چنگنه ژذاب چنگنه زیبا موش بخوره منو خدایی چنگنه خوشگل شدم
یونگی: اگه قربون صدقه هات تموم شد بریم دیر شد
ات: ی اهمی ی اوهومی سرتو مث گاو میندازی میای تو پسره ی گاو( زیرلب)
یونگی: شنیدم
ات: اصن گفتم که بشنوی
یونگی: بریم
اون جلو جلو میرفت منم پشتش میرفتم
نشستیم توی ماشین و تو اونجا سکوت بینمون رو گرفته بود
رسیدیم اونجا پراز ادم های مست وکلی بادیگارد بود یونگی هم پنج وشیش تا بادیگارد اورده بود دور هر مرد چنتا هرزه نشسته بودن و خودشونو بهشون میمالیدن
با ارباب رفتیم پیش چن تا مرد که انگار دوستاش بودن
یکیشون گفت:یونگی این همون دختره هس که گفتی
یونگی:اره ولی فقط شما میدونین
گفت: اها
روبه من سلام کرد و اسممو پرسید منم در مقابل اسمشو پرسیدم که گفت اسمش نامجونه
ادامه دارد.....
۱۸لایک ۱۰کامنت
۶.۴k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.