مروارید آبی
Part ¹⁹
ویو لانا
بعد از نیم ساعت بلخره رسیدیم به عمارت کوک... شتتتت... چقدر خوشگله لامصبببب
همینطور غرق در نگاه عمارتش بودم که از فکر دراورد منو
_پیاده نمیشی؟
+چرا الان میشم
پیاده شدم و در و بستم کوک همینجوری داشت به عمارت میرفت و من قدم زنان داشتم هم میرفتم هم عمارت و نگاه میکردم که صورتم خورد به جسم سفتی
+اخ
_کوری بچه؟
+من بچه نیستم تو یدفعه وایسادی
_بچهههههههههه
+ بابا بزرگگگگگگ باید صدات کنم اجوشی
_من کجام پیرهههه
+ از اون لحاظی که میری رو مخخخ
_که اینطور (شاکی)
رفت*
+الان مثلا قهر کردی؟(داد)
+بعد به من میگه بچههه
ویو کوک
واقعا که من کجام پیره؟
بزار یه قوانینی بزارم که دهنت سرویس شهههه (حرصی عصبی)
ویو لانا
وقتی وارد عمارتش شدم کوک روی کاناپه نشسته بود وقتی منو دید گفت...
_بیا بشین
+بزار لباسمو در بیارم
_گفتم بیا بشین (کمی داد)
+نمیتونی اروم صحبت کنی؟
_نههه (داد)
+باشه بابا
وقتی نشستم قوانین های سختی ب ام گذاشت معلوم بود ناراحت شده از حرفم
_ خب اول قوانین من
+بگو
_ یک نباید بدون اجازه من بری بیرون
_ دو بی احترامی نمیکنی
_سه هرکاری گفتم انجام میدی
_چهار با مرد ها جز من و پدرت و صمیمانه صحبت نمیکنی
_پنج با نگهبانای مرد با ناز و عشوه صحبت نمیکنی
_شیش خانومانه رفتار میکنی چون شوهرت منم
_هفت لباس باز نمیپوشی
_هشت خط قرمزم با پسر صحبت نمیکنی بقیه اشم بعدا بهت میگم
ویو لانا
که اینطور حالا بزار ببین من چطوری دهنتو سرویس میکنم جناب کوک
+یک با هیچ زنی حرف نمیزنی
+دو جلوی بقیه من و عشقم صدا میکنی و بهم عشق میورزی
+سه اتاقمون نباید یکی باشه
+چهار سر من داد بزنی و بی احترامی کنی از خونت میرم بیرون و دیگه ام پامو نمیزارم خونه ات
+ پنج همیشه وقتی بامن صحبت میکنی باید لبخند بزنی (جر😂)
+ شیش تو گوشیت سیوم میکنی نیمه جانم تا وقتی کسی گوشیت و دید یوقت ابرومون نره
+هفت حق نداری به لباسام گیر بدی فقط لباس باز نمیپوشم
+هشت... یادم نمیاد بعدا میگم
_من چجوری موقعه حرف زدن بهت لبخند بزنم لانا؟ (اخم)
+ نمیدونم اجوشی عاهاااا راستی...
شرط23 لایک
20 کامنت
#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.