p2
p2
هه سو: اخ اخ اییی چه سنگی...
حرفمو خوردم تا سرمو بالا اوردم
کوک: تو، مگه کوری جلوتو نمیبینی(عصبانی اخماش توهم)
هه سو: مث گاو راه میری با این هیکل بیا برو بابا حوصله دعوا ندارم(چک و چوله)
کوک: اگه بازم رو مخم راه بری کاری میکنم زیرم جون بدی
هه سو: ن بابا راس میگی ترسیدم وای خدااااا
راهمو کج کردم و به سمت خونه راه افتادم و تو این فکر بودم که چرا امروز هی تهدیدم میکرد
با همین فکرا تو سرم درگیر بودم که رسیدم به خونه، استرس بدی گرفتم چون دیر اومدم، درو باز کردم و رفتم داخل درو بستم و چشمامو روهم گذاشتم یه طرف صورت سوزش بدی پیدا کرد
م/هه سو: با کدوم پسری بیرون بودی ها، معلوم نی با کی رابطه داری که افسردگی گرفتی
بغض بدی گلومو گرفته بود که هیچ وقت به اون روی من نکاه نمیکردن، خندیدم و رفتم تو اتاق و در رو بستم و اشک هام بدون صدا سرازیر میشدن، نمیدونم چرا از وقتی اون پسره تومد تو مدرسمون چیزی سرجاش نیست
هه سو: اه ولم کن بابا من و چه به این کارا
رفتم تو دستشویی و قرصم رو خوردم و ابی به صورتم زدم و اومدم بیرون و رفتم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدم
هه سو: واقعا حوصله اون پسره چند رو ندارم، شت فردا ازمایش عملی داریم کارامو انجام ندادم، حتما بازم اون معلمهمیخاد بیاد که جلو همه میزنه تو گوشم و مسخرم میکنه هع ولش. کن بابا فوقش یه تو گوشی دیگه چیز خاصی نیس(خنده تلخ)
گوشیمو رو ساعت ۶گذاشتم و خابیدم با اهنگ ملایمی
صبح:
با الارام گوشیم بیدار شدم، دوش گرفتم و اومدم بیرون، از پنجره بیرون رو نگاه کردم داشت بارون میومد
هه سو: اخه اول صبحی باید بارون بیاد اینم شانس گوه منه هوف
لباس مدرسمو پوشیدم، جورابم هم پام کردم و کفش نایک جردن هم پوشیدم و یه سویشرت مشکی و کلاهمو امداختم و مثل همیشه هدفنم رو گذاشتم رو گوشم و به راهم ادامه دادم، رسیدم به مدرسه میدونستم قراره دوباره تحقیر بشم جلو همه، خیلی پوکر به همه نکاه کردم، زنک اول تموم شد اون پسره نیومده بود و یه جوری بودم
هه سو: اصن به توجه که اون نیومده به درک بهترع نیاد(زیر لب)
کوک: ولی من اومدم(پوزخند)
هه سو: حیح(جیغ خفیف) خرمگس گمشو از جلو چشمم
کوک:(پوزخند)
رفتیم تو ازمایشکاه گروه بندیمون کردن اون پسره چلفت هم تو گروه ما بود، معلم اومد سمت من
معلم: تکالیف هه سو بلند شو ببینم
هه سو: انجام ندادم
معلم: پس براچی میای مدرسع، فک کردی خونه خالته بیای بری کاری انجام ندی(داد)
چشمامو بستم چون میدنستم قراره بزنه تو گوشم انتظار داشتم بزنه ولی چشمامو باز کردم اون پسرهکوک دستشو گرفته بود
کوک: فک نمیکنم باید هر جلسه بزنی تو گوش یکی انجام نداده که نداده اکه یه بار دیگه اینجوری با بچه ها کلاس رفتار بشه مخصوصا این دختر تضمین نمیکنم همه چی درست پیش بره....
هه سو: اخ اخ اییی چه سنگی...
حرفمو خوردم تا سرمو بالا اوردم
کوک: تو، مگه کوری جلوتو نمیبینی(عصبانی اخماش توهم)
هه سو: مث گاو راه میری با این هیکل بیا برو بابا حوصله دعوا ندارم(چک و چوله)
کوک: اگه بازم رو مخم راه بری کاری میکنم زیرم جون بدی
هه سو: ن بابا راس میگی ترسیدم وای خدااااا
راهمو کج کردم و به سمت خونه راه افتادم و تو این فکر بودم که چرا امروز هی تهدیدم میکرد
با همین فکرا تو سرم درگیر بودم که رسیدم به خونه، استرس بدی گرفتم چون دیر اومدم، درو باز کردم و رفتم داخل درو بستم و چشمامو روهم گذاشتم یه طرف صورت سوزش بدی پیدا کرد
م/هه سو: با کدوم پسری بیرون بودی ها، معلوم نی با کی رابطه داری که افسردگی گرفتی
بغض بدی گلومو گرفته بود که هیچ وقت به اون روی من نکاه نمیکردن، خندیدم و رفتم تو اتاق و در رو بستم و اشک هام بدون صدا سرازیر میشدن، نمیدونم چرا از وقتی اون پسره تومد تو مدرسمون چیزی سرجاش نیست
هه سو: اه ولم کن بابا من و چه به این کارا
رفتم تو دستشویی و قرصم رو خوردم و ابی به صورتم زدم و اومدم بیرون و رفتم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدم
هه سو: واقعا حوصله اون پسره چند رو ندارم، شت فردا ازمایش عملی داریم کارامو انجام ندادم، حتما بازم اون معلمهمیخاد بیاد که جلو همه میزنه تو گوشم و مسخرم میکنه هع ولش. کن بابا فوقش یه تو گوشی دیگه چیز خاصی نیس(خنده تلخ)
گوشیمو رو ساعت ۶گذاشتم و خابیدم با اهنگ ملایمی
صبح:
با الارام گوشیم بیدار شدم، دوش گرفتم و اومدم بیرون، از پنجره بیرون رو نگاه کردم داشت بارون میومد
هه سو: اخه اول صبحی باید بارون بیاد اینم شانس گوه منه هوف
لباس مدرسمو پوشیدم، جورابم هم پام کردم و کفش نایک جردن هم پوشیدم و یه سویشرت مشکی و کلاهمو امداختم و مثل همیشه هدفنم رو گذاشتم رو گوشم و به راهم ادامه دادم، رسیدم به مدرسه میدونستم قراره دوباره تحقیر بشم جلو همه، خیلی پوکر به همه نکاه کردم، زنک اول تموم شد اون پسره نیومده بود و یه جوری بودم
هه سو: اصن به توجه که اون نیومده به درک بهترع نیاد(زیر لب)
کوک: ولی من اومدم(پوزخند)
هه سو: حیح(جیغ خفیف) خرمگس گمشو از جلو چشمم
کوک:(پوزخند)
رفتیم تو ازمایشکاه گروه بندیمون کردن اون پسره چلفت هم تو گروه ما بود، معلم اومد سمت من
معلم: تکالیف هه سو بلند شو ببینم
هه سو: انجام ندادم
معلم: پس براچی میای مدرسع، فک کردی خونه خالته بیای بری کاری انجام ندی(داد)
چشمامو بستم چون میدنستم قراره بزنه تو گوشم انتظار داشتم بزنه ولی چشمامو باز کردم اون پسرهکوک دستشو گرفته بود
کوک: فک نمیکنم باید هر جلسه بزنی تو گوش یکی انجام نداده که نداده اکه یه بار دیگه اینجوری با بچه ها کلاس رفتار بشه مخصوصا این دختر تضمین نمیکنم همه چی درست پیش بره....
۹۹.۸k
۲۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.