دوست برادرم پارت71
جیمین به اخم های در هم میسو میخندی و گفت
جیمین:من فقط عاشقتم کوچولو
میسو با اخم نگاهش کرد گفت
میسو: کوچولو....!!
دیگه اینطور صدام نکن!
جیمین میسو رو محکم به خودش فشرد و به درد دستش توجه نکرد تنها چیزی که الان میخواست لذت بردن از این لحظه بود سرش رو خم کرد و روی گر*دن میسو رو بو*سید
اون عاشق این بوی شیرین میسو بود و چند ماه بود که ازش دریغ شده بود.... دلتنگ همه جاش بود وجب به وجب تن*ش
میسو هم که نمیتونست خودش رو کنترول کنه اومم دلش براش تنگ شده بود این بار جیمین سر بلند کرد و خیره با چشم های میسو ل*ب هاش رو روی ل*بای میسو گذاشت و با لذت بو*سید و بعد یه بو*سه طولانی خیره به چشم های میسو گفت
جیمین:دلم برات تنگ شده
میسو با شنیدن این حرف این بار پیش قدم شد و ل*ب هاش رو روی ل*ب های جیمین گذاشت و جیمین.......
»»»»ادامه در روبیکا(اسمات رو یکی از طرفدارا نوشته و خواست که بزارم البته با یکم تغییر ازش ممنونم که زحمت کشیده و نوشته)💗✨
https://rubika.ir/joinc/CGDADGDF0ZEZPRMHIDKHMVGOJNFB
GSSJ
کسانی هم که رو بیکا ندارن خودشون بیان دایرکت تا براشون بفرستم
جیمین:من فقط عاشقتم کوچولو
میسو با اخم نگاهش کرد گفت
میسو: کوچولو....!!
دیگه اینطور صدام نکن!
جیمین میسو رو محکم به خودش فشرد و به درد دستش توجه نکرد تنها چیزی که الان میخواست لذت بردن از این لحظه بود سرش رو خم کرد و روی گر*دن میسو رو بو*سید
اون عاشق این بوی شیرین میسو بود و چند ماه بود که ازش دریغ شده بود.... دلتنگ همه جاش بود وجب به وجب تن*ش
میسو هم که نمیتونست خودش رو کنترول کنه اومم دلش براش تنگ شده بود این بار جیمین سر بلند کرد و خیره با چشم های میسو ل*ب هاش رو روی ل*بای میسو گذاشت و با لذت بو*سید و بعد یه بو*سه طولانی خیره به چشم های میسو گفت
جیمین:دلم برات تنگ شده
میسو با شنیدن این حرف این بار پیش قدم شد و ل*ب هاش رو روی ل*ب های جیمین گذاشت و جیمین.......
»»»»ادامه در روبیکا(اسمات رو یکی از طرفدارا نوشته و خواست که بزارم البته با یکم تغییر ازش ممنونم که زحمت کشیده و نوشته)💗✨
https://rubika.ir/joinc/CGDADGDF0ZEZPRMHIDKHMVGOJNFB
GSSJ
کسانی هم که رو بیکا ندارن خودشون بیان دایرکت تا براشون بفرستم
۲.۶k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.