زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_31
دکتر_راستش
راستش
متاسفانه استخوان فکش شکسته و نده هاشاوضاع وخیم شدهه همچنین خیلی ترس و استرس بهش وارد شده
ارسلان _ محکم دستمو کوبوندم به دیوار بیمارستان و به دیوار تکیه کردم و آروم نشستم و تو خودم گریه کردم
تنها کسی که گریه منو دیده بود فقط مامانم بود
الان همه میبینن
بدَرک بزار ببینن دیانام رو بی اعتنا ول کردم همیچین بلایی سرش اومد
گریه میکردم گریه و دیانا دیانا میکردم
دکتر نشست تو گفت
دکتر_ آقا راستش من این اخلاق دارم شک وارد میکنم
ارسلان _یعنی چی یعنی نیاز به دستگاه شک دارههههه 😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😭😭😭😭🥵🥵🥵
دکتر _نهههههه
بابا به تو شک وارد کردم
خانم رحیمی سالمن فقط دهنشون و بینشون خونی بود که درست شد یکم فقط کبود شده و اینکه دستش در رفته به گفته خودشون قبلا در رفته بود الان دوباره در رفته
و اینکه یکم بی روحیه هستن همینن
ارسلان _مردم از استرسسس خوب زودتر بگین آه الان ببینیمش میشه
دکتر _یسسس بدو که روحیش تو رو میطلبه 😎
ارسلان _ مرسی واقعا دکتر جان 🥰
رفتم اول از پشت شیشه نگاه کردم دیانا زل زده بود به گوشیش خیلی با زوق نگاش میکرد یهو آورد جبو دهنش و عکس و بوس کرد و بغل بعد گوشییو خاموش کرد
منم کنجکاو مثل اسکلا پریدم تو اتاق
دیانا -_عههه ترسیدم
ارسلان _ رفتم پیشش و روی تخت نشستم
عزیز دلم قربون خنده هات برم باهام اشتی کن بخدا پوکیدم
غلط کردم گه خوردم
ترو خدا و به خاطر این وضعت واقعا ببخشید من باعث اینا شدم دستمو بردم جلو که لبشو ناز کنم
دیانا _دستشو گرفتم نزاشتم به لبم دست بزنه و دستشو محکم گرفتم
ارسلان _ دیانا یعنی از من بدت میاد بقران دوستت دارمنم عاشقتم اونم دیوونه وار تروخدا آشتی کن من اشتباه کردم
دیانا _ دستشو کشیدم افتاد روم
ارسلان _ (وای آشتی کرد اخجونننن)
عشقم دوستت دارم نفسم
و محکم بغلش
کردمو میخواستم لباشو بگیرم که پرستار گفت
A.A., efendim.
عه آقا
اهوم اوهوم
ارسلان _ دیانا کسی اونجاست
دیانا _وای چشامو باز کردم پرستار داشت نگامون میکرد تندی زدم کنار ارسلان بلند شد
ارسلان _😆😆😆😅😅😅
پرستار _😬😐
دیانا _ 😎🙄😂
پرستار _Fikrimi değiştirmeye geldim. اومدم سرمو عوض کنم برم
ارسلان _Evet
بله
Sadece hastane. _پرستار
فقط اینجا بیمارستانه
Gördün mü, lütfen.
ملاحظه کنید لطفا
ارسلان _ 😏Tamam
دیانا _😂😂😂😂😂😂
عوض کردو رفت
ارسلان _قربونت برم تو بخند تا من خوش باشم باشع
دیانا _باشه 😊
ارسلان _ راستی میشه یه لحظه زنگ بزنم به یکی با گوشیت نیاوردم گوشیمو(میخواستم ببینم کیو اینجوری بوس میکرد)
دیانا _باشه
ارسلان _منم خداخواسته بر داشتمو رمزو گفت و
دیانا _ععهههه یه لحظه میدیش
ارسلان_نه راستش پشت شیشه دیدم داشتی یکسو بویی میکردید عشق و عاشقی وایسا
دیانا _ارسلاااان
ارسلان _عوصی من
ایندفه کنجکاوم
ارسسللاان گفتنت دیونم میکنه ولی نه اون لباتو بخورم بعد ادامه میدم
رفتم جلو لبشو بوس کردم اونم هی سعی میکرد گوشی رو بگیره ولی من نمیدادم بعد که گوشی باز شد دیدم عکس منه و کلا گالری شدهههه عکس من
دیانا _🙄😜
ارسلان _ عه که اینکه قایمکی عکسمو بوس میکنی
آخه چراا خودم وقتی اینجام رفتم رو تخت کنارش دراز کشیدم و بغلم کردو منم لبخند ملیحی زدمو بغلش کردمو شروع کردم به نوازش موهاش
دیانا _آخ که دلم تنگیده بود برای بغلت لعنتی
ارسلان _اولا که من بیشتررررررر😘😍
دوما ادبیاتت تو حلقم 😂
دیانا _خوابم برد و ارسلان تا صب هی ول میخورد هی به شکل های مختلف بغلم میکرد و بوسم میکرد
🥰🥰🥰🥰🥰🥰
#پارت_31
دکتر_راستش
راستش
متاسفانه استخوان فکش شکسته و نده هاشاوضاع وخیم شدهه همچنین خیلی ترس و استرس بهش وارد شده
ارسلان _ محکم دستمو کوبوندم به دیوار بیمارستان و به دیوار تکیه کردم و آروم نشستم و تو خودم گریه کردم
تنها کسی که گریه منو دیده بود فقط مامانم بود
الان همه میبینن
بدَرک بزار ببینن دیانام رو بی اعتنا ول کردم همیچین بلایی سرش اومد
گریه میکردم گریه و دیانا دیانا میکردم
دکتر نشست تو گفت
دکتر_ آقا راستش من این اخلاق دارم شک وارد میکنم
ارسلان _یعنی چی یعنی نیاز به دستگاه شک دارههههه 😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😱😭😭😭😭🥵🥵🥵
دکتر _نهههههه
بابا به تو شک وارد کردم
خانم رحیمی سالمن فقط دهنشون و بینشون خونی بود که درست شد یکم فقط کبود شده و اینکه دستش در رفته به گفته خودشون قبلا در رفته بود الان دوباره در رفته
و اینکه یکم بی روحیه هستن همینن
ارسلان _مردم از استرسسس خوب زودتر بگین آه الان ببینیمش میشه
دکتر _یسسس بدو که روحیش تو رو میطلبه 😎
ارسلان _ مرسی واقعا دکتر جان 🥰
رفتم اول از پشت شیشه نگاه کردم دیانا زل زده بود به گوشیش خیلی با زوق نگاش میکرد یهو آورد جبو دهنش و عکس و بوس کرد و بغل بعد گوشییو خاموش کرد
منم کنجکاو مثل اسکلا پریدم تو اتاق
دیانا -_عههه ترسیدم
ارسلان _ رفتم پیشش و روی تخت نشستم
عزیز دلم قربون خنده هات برم باهام اشتی کن بخدا پوکیدم
غلط کردم گه خوردم
ترو خدا و به خاطر این وضعت واقعا ببخشید من باعث اینا شدم دستمو بردم جلو که لبشو ناز کنم
دیانا _دستشو گرفتم نزاشتم به لبم دست بزنه و دستشو محکم گرفتم
ارسلان _ دیانا یعنی از من بدت میاد بقران دوستت دارمنم عاشقتم اونم دیوونه وار تروخدا آشتی کن من اشتباه کردم
دیانا _ دستشو کشیدم افتاد روم
ارسلان _ (وای آشتی کرد اخجونننن)
عشقم دوستت دارم نفسم
و محکم بغلش
کردمو میخواستم لباشو بگیرم که پرستار گفت
A.A., efendim.
عه آقا
اهوم اوهوم
ارسلان _ دیانا کسی اونجاست
دیانا _وای چشامو باز کردم پرستار داشت نگامون میکرد تندی زدم کنار ارسلان بلند شد
ارسلان _😆😆😆😅😅😅
پرستار _😬😐
دیانا _ 😎🙄😂
پرستار _Fikrimi değiştirmeye geldim. اومدم سرمو عوض کنم برم
ارسلان _Evet
بله
Sadece hastane. _پرستار
فقط اینجا بیمارستانه
Gördün mü, lütfen.
ملاحظه کنید لطفا
ارسلان _ 😏Tamam
دیانا _😂😂😂😂😂😂
عوض کردو رفت
ارسلان _قربونت برم تو بخند تا من خوش باشم باشع
دیانا _باشه 😊
ارسلان _ راستی میشه یه لحظه زنگ بزنم به یکی با گوشیت نیاوردم گوشیمو(میخواستم ببینم کیو اینجوری بوس میکرد)
دیانا _باشه
ارسلان _منم خداخواسته بر داشتمو رمزو گفت و
دیانا _ععهههه یه لحظه میدیش
ارسلان_نه راستش پشت شیشه دیدم داشتی یکسو بویی میکردید عشق و عاشقی وایسا
دیانا _ارسلاااان
ارسلان _عوصی من
ایندفه کنجکاوم
ارسسللاان گفتنت دیونم میکنه ولی نه اون لباتو بخورم بعد ادامه میدم
رفتم جلو لبشو بوس کردم اونم هی سعی میکرد گوشی رو بگیره ولی من نمیدادم بعد که گوشی باز شد دیدم عکس منه و کلا گالری شدهههه عکس من
دیانا _🙄😜
ارسلان _ عه که اینکه قایمکی عکسمو بوس میکنی
آخه چراا خودم وقتی اینجام رفتم رو تخت کنارش دراز کشیدم و بغلم کردو منم لبخند ملیحی زدمو بغلش کردمو شروع کردم به نوازش موهاش
دیانا _آخ که دلم تنگیده بود برای بغلت لعنتی
ارسلان _اولا که من بیشتررررررر😘😍
دوما ادبیاتت تو حلقم 😂
دیانا _خوابم برد و ارسلان تا صب هی ول میخورد هی به شکل های مختلف بغلم میکرد و بوسم میکرد
🥰🥰🥰🥰🥰🥰
۸.۵k
۰۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.