برف امروز چه سوزی داشت

برف امروز چه سوزی داشت
خودمو تو بغل خودم مچاله کرده بودم
دستام توی جیبم بود
صورتمو پشت بافت قرمز شال گردنم پنهون کرده بودم
تند تند روی سفیدی خیابونا قدم برمیداشتم
فقط دلم میخواست زود برسم خونه
یهو یه زوج جوونو دیدم
وایسادم نگاشون کردم
خیلی آروم دست تو دست هم قدم میزدن
میخندیدن
دختره خودشو تو بغل پسره جا کرده بود.
سرمو انداختم پایین
فکر کردم که واقعا این برف یه "تو" کم داره
این بغض سرد
توی این هوای سرد
یه "تو" میخواد که بغلم کنی تا یخ نکنم از سرما و غصه
سرما خورد به اشک روی گونم
بیشتر یخ کردم
سرمو اوردم بالا
نبودنت سفیدی خیابونا رو سیاه کرده بود
قدمامو دوباره تند کردم
دلم میخواست زود برسم خونه
برف امروز چه سوزی داشت.
دیدگاه ها (۵)

این طوری که نمی شود؛یعنی هیچ وقت یادِ من نیوفتادی؟هیچ وقت دل...

چقدر دلم میخواهد دراین هوای سرد که تنها نشستم واز شدت سرما م...

ﻣﻦ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ، ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻡ ..ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺭﺍ ﺑﺨﺪﺍ ﺧﻮﺏ ، ﺭﻋﺎﯾ...

گفتم : همه چی که خوب بود چی شد یهو؟سیگارشو روشن کرد و یه پُک...

#رئیس پدرم#PART_10به صورتش نگاه کردم با حرص گفتمته.خیابونی خ...

) ظهور ازدواج (✿⁠)⁩(♡)پارت ۲۹۳ (⁠♡) غیض گفتم خيلي ! و کج نگ...

رمان بغلی من پارت ۶۷ارسلان: توی ماشین نشستیم که از سرد بودن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط