part (12) 🫂🖇🩺💊
part (12) 🫂🖇🩺💊
راه افتادم و رفتم شرکت .. وقتی رسیدم با کسی که جلو روم دیدم خیلی عصبی شدم..
....
اون وودوک بود
اینجا هم دست از سرم بز نمیداره؟؟نگاهمو ازش گرفتم و خواستم برم داخل که لعنتی صدام کرد
وودوک:عشقم؟؟
بورا:مگه صد بار نگفتم منو اینجوری صدا نکن؟؟
وودوک:خوب دلم میخواد که چی؟؟؟
بورد:من اینجا عابرو دارم برو لطفا
وودوک:کی از اینکا عشقش به دیدنش بیاد ناراحت میشه؟؟
بورا:من عشق تو نیستم توم عشق من نیستی حالا هم گمشو *عصبی*
وودوک:دلم نمیخواد
بورا:گفتم برو*داد*
کوک:چیشده؟
بورا:اع کی اومدی؟؟
کوک:همین الان...خب چیشده؟؟
بورا:این اقا مزاحمم میشه.
کوک:درسته؟؟
وودوک:چی میگی عشقم بگو من دوست پسرتم؟؟
بورا:تو غلط کردی .. گمشو برو
کوک:وقتی میگه برو ینی برو دارم با زبون خشک بهت میگم
وودوک:اگه نرم چی؟؟اصلا تو چیکارشی؟؟
کوک:من دوست پسرشم حالا هم از جلو پشمم گمشد بزو وگرنه بد میبینی
وودوک:هع دوست پسر.. تا اونجایی که من میدونم بورا دوست پسر نداشت
کوک:حالا میبینی داره پس کورتو گم کن و برو
وودوک:حیف که حوصله دعوا ندارم وگرنه من میدونستمو تو
کوک:هع ببین کی با کی میگه .. گمشو بابا(من معذرت میخوام بابت این حرفا)
وودوک سوار ماشینش شد و رفت
بورا:/
کوک وقتی گفت دوست پسرمه نمیدونم چرا هول کردم انگار خوشم اومد
کوک:این کی بود؟؟
بورا: ی مزاحم
کوک:هر روز اینحوریه؟؟
بورا:عاره توی بیمارستان عابرو نزاشته برام هر روز میاد جلو بیمارستان منتظرم دیگه حتی بیمارام میدونن اون با منه اههههههه چندش بیشعور
کوک:...
بورا:ب..ببخشید حواسم نبود
کوک:*خنده*اشکالی نداره بریم
کوک وقتی اومد پیش بورا اعضا نگاهش میکردن و میگفتن:
ته:فک کنم ی خبرایی هست
شوگا:منم همین فکرو میکنم
جیهوپ:باشه بابا بیاین بریم کلی کار داریم
نامی:راست میگه
رفتن داخل شرکت
بورا:/
رفتیم داخل شرکت که سوبین و دیدم اونم منو دید و داشت میومد سمتم
...
راه افتادم و رفتم شرکت .. وقتی رسیدم با کسی که جلو روم دیدم خیلی عصبی شدم..
....
اون وودوک بود
اینجا هم دست از سرم بز نمیداره؟؟نگاهمو ازش گرفتم و خواستم برم داخل که لعنتی صدام کرد
وودوک:عشقم؟؟
بورا:مگه صد بار نگفتم منو اینجوری صدا نکن؟؟
وودوک:خوب دلم میخواد که چی؟؟؟
بورد:من اینجا عابرو دارم برو لطفا
وودوک:کی از اینکا عشقش به دیدنش بیاد ناراحت میشه؟؟
بورا:من عشق تو نیستم توم عشق من نیستی حالا هم گمشو *عصبی*
وودوک:دلم نمیخواد
بورا:گفتم برو*داد*
کوک:چیشده؟
بورا:اع کی اومدی؟؟
کوک:همین الان...خب چیشده؟؟
بورا:این اقا مزاحمم میشه.
کوک:درسته؟؟
وودوک:چی میگی عشقم بگو من دوست پسرتم؟؟
بورا:تو غلط کردی .. گمشو برو
کوک:وقتی میگه برو ینی برو دارم با زبون خشک بهت میگم
وودوک:اگه نرم چی؟؟اصلا تو چیکارشی؟؟
کوک:من دوست پسرشم حالا هم از جلو پشمم گمشد بزو وگرنه بد میبینی
وودوک:هع دوست پسر.. تا اونجایی که من میدونم بورا دوست پسر نداشت
کوک:حالا میبینی داره پس کورتو گم کن و برو
وودوک:حیف که حوصله دعوا ندارم وگرنه من میدونستمو تو
کوک:هع ببین کی با کی میگه .. گمشو بابا(من معذرت میخوام بابت این حرفا)
وودوک سوار ماشینش شد و رفت
بورا:/
کوک وقتی گفت دوست پسرمه نمیدونم چرا هول کردم انگار خوشم اومد
کوک:این کی بود؟؟
بورا: ی مزاحم
کوک:هر روز اینحوریه؟؟
بورا:عاره توی بیمارستان عابرو نزاشته برام هر روز میاد جلو بیمارستان منتظرم دیگه حتی بیمارام میدونن اون با منه اههههههه چندش بیشعور
کوک:...
بورا:ب..ببخشید حواسم نبود
کوک:*خنده*اشکالی نداره بریم
کوک وقتی اومد پیش بورا اعضا نگاهش میکردن و میگفتن:
ته:فک کنم ی خبرایی هست
شوگا:منم همین فکرو میکنم
جیهوپ:باشه بابا بیاین بریم کلی کار داریم
نامی:راست میگه
رفتن داخل شرکت
بورا:/
رفتیم داخل شرکت که سوبین و دیدم اونم منو دید و داشت میومد سمتم
...
۱۰۳.۹k
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۷۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.