پارت 3 رمان خیال ✨✔️
خیال
#پارت_3
امیرحسین
بعد از دعوای بابام بی حوصله بودم . چیزی از اون قضیه و حرفای مائده هم به مامان و بابا نگفتم ، رفتم توو اتاقمو داشتم با کامپیوتر بازی میکردم که ... تق تق تق تق ..
_بعلع
درو باز کرد ، آبجی مائده بود اومد توو و روی صندلی دوم کنارم نشستبعد از کمی مکث پرسید :
+ الان مثلا چرا درستو نمیخونی ?
_حوصله ندارم
+ واسه همین کاراتِ که یاد نمیگیری
_ بیخیال مائده اگه اومدی نصیحت کنی برو بیرون اصلا حوصله ندارم
+چه بی ادب و پر رو شدی
_اره میدونم
+تو دیگه این اخلاقتو عوض کن
بلند شد و رفت طرف کتاب هام که روی زمین انداخته بودم ، زیر چشمی نگاش کردم عربی و زبان رو کنار گذاشت با یه خودکار و کاغذ ، بقیه رو برداشت و گذاشت توو قفسه کتاب ها
بعد اومد جلو و گفت :
+دیگه بازی بسه بیا کمی باهم تمرین کنیم
_ولم کن تازه اومدم بازی
+ولم کن چیه پاشو ببینم
حرفی نزدم و همونجوری مشغول بازی بودم ...
+پاشو وگرنه بابا رو صدا میکنم
_باشه صدا کن منم بهش میگم خواستی فرار کنی
+بگو ، منم میگم دروغ میگه
_دروغ نیست راست میگم
+کي باور میکنه ? مدرک بیار ثابت کن
_من که میگم
+خب بگو من که باکی ندارم
_برو بابا
+ پاشو دیگه داداش ، بازی و کامپیوتر فرار نمیکنه اما ظهر کلاس داری هرچند نیم ساعت دیگس
هوووووف ... کچلم کرد دیگه خیلی خب بیخیال . کامپیوتر رو خاموش کردم و رفتم باهم نشستیم پشت میز تحریر و کمی بهم عربی و زبان یاد داد و کلمات جدید و برام نوشت ...
+اینارو توو دفتر مخصوص خودشون بنویس
_باشه بعدا مینویسم
+بعدا ت نشه سال دیگه !
_باشه بعد از کلاس هام
+خوبه حتما بنویس
آخرش هم ک ازم پرسید بلد نبودم ، کلی توو سر و کله همدیگه زدیم و مائده عصبانی شد ، از اتاق رفت بیرون و ...
مائده
توو اتاقم بودم و داشتم جزوه هایی که استاد فلسفه توو کانال کلاس گذاشته بود رو مینوشتم ( یعنی دیگه اخراش بود ) تموم که شد ( بعد از حدود 30_S ) .. هندزفریمو روی گوشم گذاشتم و دکمه پخشش رو فشردم و آهنگ رو پلی کردم ... Khalse میخوند ...
تا صبح توی گوشت میگم هی ، از عشق .. نبودنت واسم آسون نیست حضمش ...
واقعا خوشم از صداش و مخصوصا شخصیتش میاد ، نه اینکه بگین گوش دادن اهنگاش دلیل خاصی داره یا بگین عاشق و دیوونه ام 😅 نه فقط از اون گوش میدم چون فرق داره با همه ... شوخی شوخی حسم به تو شدید شد ...همین موقع بود که صدای موسیقی قطع شد ، یعنی چی ?! چیشد ?! پس چرا قطع شد ... ?!!
گوشیمو که نگاه کردم ، آهااا ، داشت زنگ میخورد و رو بی صدا بود ...
شماره ناشناس بود ، ولی جواب دادم و ...
_بله?
+سلام
_سلام بفرمایید
#F_BRMA2005
#پارت_3
امیرحسین
بعد از دعوای بابام بی حوصله بودم . چیزی از اون قضیه و حرفای مائده هم به مامان و بابا نگفتم ، رفتم توو اتاقمو داشتم با کامپیوتر بازی میکردم که ... تق تق تق تق ..
_بعلع
درو باز کرد ، آبجی مائده بود اومد توو و روی صندلی دوم کنارم نشستبعد از کمی مکث پرسید :
+ الان مثلا چرا درستو نمیخونی ?
_حوصله ندارم
+ واسه همین کاراتِ که یاد نمیگیری
_ بیخیال مائده اگه اومدی نصیحت کنی برو بیرون اصلا حوصله ندارم
+چه بی ادب و پر رو شدی
_اره میدونم
+تو دیگه این اخلاقتو عوض کن
بلند شد و رفت طرف کتاب هام که روی زمین انداخته بودم ، زیر چشمی نگاش کردم عربی و زبان رو کنار گذاشت با یه خودکار و کاغذ ، بقیه رو برداشت و گذاشت توو قفسه کتاب ها
بعد اومد جلو و گفت :
+دیگه بازی بسه بیا کمی باهم تمرین کنیم
_ولم کن تازه اومدم بازی
+ولم کن چیه پاشو ببینم
حرفی نزدم و همونجوری مشغول بازی بودم ...
+پاشو وگرنه بابا رو صدا میکنم
_باشه صدا کن منم بهش میگم خواستی فرار کنی
+بگو ، منم میگم دروغ میگه
_دروغ نیست راست میگم
+کي باور میکنه ? مدرک بیار ثابت کن
_من که میگم
+خب بگو من که باکی ندارم
_برو بابا
+ پاشو دیگه داداش ، بازی و کامپیوتر فرار نمیکنه اما ظهر کلاس داری هرچند نیم ساعت دیگس
هوووووف ... کچلم کرد دیگه خیلی خب بیخیال . کامپیوتر رو خاموش کردم و رفتم باهم نشستیم پشت میز تحریر و کمی بهم عربی و زبان یاد داد و کلمات جدید و برام نوشت ...
+اینارو توو دفتر مخصوص خودشون بنویس
_باشه بعدا مینویسم
+بعدا ت نشه سال دیگه !
_باشه بعد از کلاس هام
+خوبه حتما بنویس
آخرش هم ک ازم پرسید بلد نبودم ، کلی توو سر و کله همدیگه زدیم و مائده عصبانی شد ، از اتاق رفت بیرون و ...
مائده
توو اتاقم بودم و داشتم جزوه هایی که استاد فلسفه توو کانال کلاس گذاشته بود رو مینوشتم ( یعنی دیگه اخراش بود ) تموم که شد ( بعد از حدود 30_S ) .. هندزفریمو روی گوشم گذاشتم و دکمه پخشش رو فشردم و آهنگ رو پلی کردم ... Khalse میخوند ...
تا صبح توی گوشت میگم هی ، از عشق .. نبودنت واسم آسون نیست حضمش ...
واقعا خوشم از صداش و مخصوصا شخصیتش میاد ، نه اینکه بگین گوش دادن اهنگاش دلیل خاصی داره یا بگین عاشق و دیوونه ام 😅 نه فقط از اون گوش میدم چون فرق داره با همه ... شوخی شوخی حسم به تو شدید شد ...همین موقع بود که صدای موسیقی قطع شد ، یعنی چی ?! چیشد ?! پس چرا قطع شد ... ?!!
گوشیمو که نگاه کردم ، آهااا ، داشت زنگ میخورد و رو بی صدا بود ...
شماره ناشناس بود ، ولی جواب دادم و ...
_بله?
+سلام
_سلام بفرمایید
#F_BRMA2005
۱۳۶
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.