«عشق مافیا»
«عشق مافیا»
پارت ۶
جیسو ویو
بالاخره تونستم اونارو راضی کنم اصن اونجا چجور جایی بود چه اتفاقی واسم می افتاد ینی اون هرشب قراره دوست دختراشو بیاره خونه
کوک ویو
با اینکه هیچوقت استرس نمیگیرم الان استرس دارم جیسو از فردا میاد پیش من زندگی کنه ینی کدوم اتاقو بهش بدم حس می کنم کم کم داره ازش خوشم میاد ولی نباید این اتفاق بیوفته دفه ی قبلی رو هنوز یادم نرفته هرچی نباشه من مافیام
(پرش زمانی به فردا صبح )
جیسو ویو
امروز تعطیله مدرسه ندارم الان ساعت هفته خیلی خیلی استرس دارم چون دارم میرم یه جای دیگه زندگی کنم باید همه ی وسایلای مهممو بردارم
(پرش زمانی به ۸ ساعت بعد)
جیسو ویو
الان ساعت ۳ بعد از ظهره تا یه ساعت دیگه باید اونجا باشم لباس پوشیدم (اسلاید بعد) و رفتم از مامان بابام خدافظی کنم
جیسو: من دیگه دارم میرم خونه ی خودم دلم خیلی براتو تنگ میشه البته هفته ای ۲ بار بهتون سر می زنم
پ و م جیسو : دل ماهم برات خیلی تنگ میشه مطمئنی نمیخوای باهات بیایم
جیسو : نه ممنون خودم میرم
*بعد از هم خدافظی کردن و جیسو رفت
جیسو ویو
دیگه تقریبا به خونش رسیدم باید خوش باشه . واو چقد بزرگ و قشنگه حتی از خونه ی ماهم بهتره
کوک : سلام اومدی منتظرت بودم بیا تا اتاقتو بهت نشون بدم
جیسو : باشه
جیسو ویو
رفتم تو خونه تو خونه هم به اندازه ی بیرونش قشنگ بود خیلی خوش سلیقست اون منو برد به اتاقم (اسلاید بعد)خیلی قشنگ بود .
کوک : خوشت اومد
جیسو : آره
کوک : تو از الان به بعد اینجا زندگی میکنی و باید به حرفهای من گوش بدی
جیسو : باشه
کوک : اگه رو اعصاب من نری منم کاری به کارت ندارم من الان میرم اگه چیزی خواستی به خانم پارک می گی فهمیدی
جیسو : باشه ولی خانم پارک کیه
کوک : اون زنی که اونجا وایساده
خانم پارک : سلام خانم شنیده بودم قراره بیاید و اینجا زندگی کنید شما خیلی زیبا تر از چیزی فکر میکردم هستید خیلی به آقای جئون میاین اگه چیزی لازم داشتید به من بگید
جیسو : باشه ممنون
کوک : خوب من دیگه دارم میرم بهتره یکم استراحت کنی بعدا درباره ی قوانین این خونه بهت میگم
جیسو : قوانین؟
پارت ۶
جیسو ویو
بالاخره تونستم اونارو راضی کنم اصن اونجا چجور جایی بود چه اتفاقی واسم می افتاد ینی اون هرشب قراره دوست دختراشو بیاره خونه
کوک ویو
با اینکه هیچوقت استرس نمیگیرم الان استرس دارم جیسو از فردا میاد پیش من زندگی کنه ینی کدوم اتاقو بهش بدم حس می کنم کم کم داره ازش خوشم میاد ولی نباید این اتفاق بیوفته دفه ی قبلی رو هنوز یادم نرفته هرچی نباشه من مافیام
(پرش زمانی به فردا صبح )
جیسو ویو
امروز تعطیله مدرسه ندارم الان ساعت هفته خیلی خیلی استرس دارم چون دارم میرم یه جای دیگه زندگی کنم باید همه ی وسایلای مهممو بردارم
(پرش زمانی به ۸ ساعت بعد)
جیسو ویو
الان ساعت ۳ بعد از ظهره تا یه ساعت دیگه باید اونجا باشم لباس پوشیدم (اسلاید بعد) و رفتم از مامان بابام خدافظی کنم
جیسو: من دیگه دارم میرم خونه ی خودم دلم خیلی براتو تنگ میشه البته هفته ای ۲ بار بهتون سر می زنم
پ و م جیسو : دل ماهم برات خیلی تنگ میشه مطمئنی نمیخوای باهات بیایم
جیسو : نه ممنون خودم میرم
*بعد از هم خدافظی کردن و جیسو رفت
جیسو ویو
دیگه تقریبا به خونش رسیدم باید خوش باشه . واو چقد بزرگ و قشنگه حتی از خونه ی ماهم بهتره
کوک : سلام اومدی منتظرت بودم بیا تا اتاقتو بهت نشون بدم
جیسو : باشه
جیسو ویو
رفتم تو خونه تو خونه هم به اندازه ی بیرونش قشنگ بود خیلی خوش سلیقست اون منو برد به اتاقم (اسلاید بعد)خیلی قشنگ بود .
کوک : خوشت اومد
جیسو : آره
کوک : تو از الان به بعد اینجا زندگی میکنی و باید به حرفهای من گوش بدی
جیسو : باشه
کوک : اگه رو اعصاب من نری منم کاری به کارت ندارم من الان میرم اگه چیزی خواستی به خانم پارک می گی فهمیدی
جیسو : باشه ولی خانم پارک کیه
کوک : اون زنی که اونجا وایساده
خانم پارک : سلام خانم شنیده بودم قراره بیاید و اینجا زندگی کنید شما خیلی زیبا تر از چیزی فکر میکردم هستید خیلی به آقای جئون میاین اگه چیزی لازم داشتید به من بگید
جیسو : باشه ممنون
کوک : خوب من دیگه دارم میرم بهتره یکم استراحت کنی بعدا درباره ی قوانین این خونه بهت میگم
جیسو : قوانین؟
۳۲.۱k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.