part¹
part¹
با جدیت تمام وارد اتاق شدم و با نفرت بهش خیره شدم
+خب میشنوم چیکارم داری
&باید ازدواج کنی!
+چی؟*بی حس
& باید انتقام مادرت رو بگیری!آخرین فرد هنوز مونده!
+باکی؟*جدی(منظور اینکه با کی باید ازدواج کنم)
همینطور که منتظر شنیدن جواب سوالم بودم پاکت سیگار برگم رو به همراه فندک از تو کیفم در آوردم و با یک جرقه سیگارم رو روشن کردم
&پسر رئیس جمهور جئون باک هیون
+ با پسر اون مردک که چند ساله آمریکاست؟*خنده
&آره
& میخوام پسرشو بکشی تا زجر بکشه هرطور شده!اون عامل تمام بد بختی هاست . لیاقت خوشحال بودن نداره نه اون و نه خانواده و نسل های آینده اش
+در عجبم! کیا به تو رای دادن؟ مطمئنی لیاقت میز وزارت رو داری؟
&به پدرت احترام بزار!
بی حمل بهش کام عمیقی از سیگار گرفتم و از بینیم خارج کردم
+اطلاعاتش رو کی میدی؟
&ندارم!*بیخیال
با حرفش شکه شدم یعنی چی میخواد پسر رئیس جمهور رو که هیچ احدی ندیدش رو بکشم اونم بدون هیچ اطلاعاتی؟
+حداقل بگو اسم فاکیش چیه؟*کفری
&جئون جونگ کوک
+خوبه حداقل اسمش رو میدونی!
&تا قبل دوره انتخاب ریاست جمهوری بکشش
سرمو تکون دادم آخرین کامم رو از سیگار گرفتم و ته سیگار رو انداختم رو زمین و لهش کردم صدام رو صاف کردم و با لبخند بهش خیره شدم
+این آخرین و مهم ترین قرار دادی هستش که باهات میبندم بعد دیگه هیچوقت همو نمیبینیم
به سمت در رفتم و درو باز کردم تا خارج شم
&اما من پدرتم حقمه که...
+تو فقط همسر مادرمی!*کمی اروم
خارج شدم و محکم در رو بستم با غرور به سمت آسانسور حرکت کردم و به کارکنان نگاه میکردم،تمام این تجملاتی که داری رو من برات درست کردم ...بابایی:)
⁷/⁰⁰pm
وارد کافی شاپ شدم و با لبخند به فروشنده جدید که تازگی ها باهاش دوست شده بودم دست تکون دادم و رفتم سر میز همیشگی نشستم
_روزات تکراری نیست؟*با خنده
+تو چی فک میکنی؟*با خنده
به فروشنده که اسمش مایکل بود نگاه انداختم،نشست رو به روم و نفس عمیقی تحویلم داد... این فرد خیلی برام جالب بود پسری مشکوک که همیشه ماسک و کلاه داشت و چهره ش رو میپوشوند فرد عجیبی بود حتی از من عجیب تر
_....
با جدیت تمام وارد اتاق شدم و با نفرت بهش خیره شدم
+خب میشنوم چیکارم داری
&باید ازدواج کنی!
+چی؟*بی حس
& باید انتقام مادرت رو بگیری!آخرین فرد هنوز مونده!
+باکی؟*جدی(منظور اینکه با کی باید ازدواج کنم)
همینطور که منتظر شنیدن جواب سوالم بودم پاکت سیگار برگم رو به همراه فندک از تو کیفم در آوردم و با یک جرقه سیگارم رو روشن کردم
&پسر رئیس جمهور جئون باک هیون
+ با پسر اون مردک که چند ساله آمریکاست؟*خنده
&آره
& میخوام پسرشو بکشی تا زجر بکشه هرطور شده!اون عامل تمام بد بختی هاست . لیاقت خوشحال بودن نداره نه اون و نه خانواده و نسل های آینده اش
+در عجبم! کیا به تو رای دادن؟ مطمئنی لیاقت میز وزارت رو داری؟
&به پدرت احترام بزار!
بی حمل بهش کام عمیقی از سیگار گرفتم و از بینیم خارج کردم
+اطلاعاتش رو کی میدی؟
&ندارم!*بیخیال
با حرفش شکه شدم یعنی چی میخواد پسر رئیس جمهور رو که هیچ احدی ندیدش رو بکشم اونم بدون هیچ اطلاعاتی؟
+حداقل بگو اسم فاکیش چیه؟*کفری
&جئون جونگ کوک
+خوبه حداقل اسمش رو میدونی!
&تا قبل دوره انتخاب ریاست جمهوری بکشش
سرمو تکون دادم آخرین کامم رو از سیگار گرفتم و ته سیگار رو انداختم رو زمین و لهش کردم صدام رو صاف کردم و با لبخند بهش خیره شدم
+این آخرین و مهم ترین قرار دادی هستش که باهات میبندم بعد دیگه هیچوقت همو نمیبینیم
به سمت در رفتم و درو باز کردم تا خارج شم
&اما من پدرتم حقمه که...
+تو فقط همسر مادرمی!*کمی اروم
خارج شدم و محکم در رو بستم با غرور به سمت آسانسور حرکت کردم و به کارکنان نگاه میکردم،تمام این تجملاتی که داری رو من برات درست کردم ...بابایی:)
⁷/⁰⁰pm
وارد کافی شاپ شدم و با لبخند به فروشنده جدید که تازگی ها باهاش دوست شده بودم دست تکون دادم و رفتم سر میز همیشگی نشستم
_روزات تکراری نیست؟*با خنده
+تو چی فک میکنی؟*با خنده
به فروشنده که اسمش مایکل بود نگاه انداختم،نشست رو به روم و نفس عمیقی تحویلم داد... این فرد خیلی برام جالب بود پسری مشکوک که همیشه ماسک و کلاه داشت و چهره ش رو میپوشوند فرد عجیبی بود حتی از من عجیب تر
_....
۲۳.۸k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.