نفرین شده پارت بیست و نهم
#نفرین شده #پارت_بیست_و_نهم
غذا رو گرم کردم و کمی خوردم با این که گشنم بود ولی زیاد اشتها نداشتم بقیه غذا رو گذاشتم روی میز و بلند شدم
مامان : الینا چرا چیزی نخوردی عزیزم مگه گشنت نبود ؟
_اشتها ندارم مامان مرسی
مامان : چرا آخه مریض شدی ؟
_نه بابا مریض چرا خوبم فقط اشتها ندارم
مامان : باشه هر طور راحتی
برگشتم تو اتاق و رفتم سراغ گوشی ، چشمام از کاسه دراومد ۷۵ تا میسکال از ساناز و پریسا داشتم گوشیم رو سایلنت بوده نشنیدم ، فاتحم خوندس دیگه الان جرم میدن ، اول زنگ زدم به ساناز به دو ثانیه نکشیده جواب داد فکر کنم رو گوشی خوابش برده بود
ساناز :کثافط خر ، گراز گوریل ، کجایی ، چرا جواب نمیدی ، به حول و قوه الهی از بین رفتی نه ؟ الو ؟ مردی ؟ هستی ؟
_اگه اجازه بدی تا جواب بدم
ساناز : خب اجازه داری حالا جواب بده
_حالت خوبه ؟ منم خوبم مرسی که احوالمو پرسیدی
_اگه جواب میدادی تو همون ۴۰تا تماس احوالت رو میپرسیدم
_چیشده چرا اینقدر زنگ زدید آخه
ساناز : گفتیم ببینیم مردی یا زنده ای ، جون به لبمون کردی ، اول که هیچی نمیگی بعد هم ادامو درآورد ، منو ببرین خونه ، بعد که رفتی خونه ، خبر مرگت جواب گوشی صاحب مردتو نمیدی ، حالا بنال ببینم چت شده ، همش آبغوره گرفتی تا خونه
_هروقت حضوری دیدمتون بهتون میگم
ساناز : الان میمیری بگی چت بوده ها ؟
_الان نمیتونم فعلا قطع کن باید زنگ بزنم به پریسا
ساناز : اوکی ، فعلا
_فعلا
قطع کردم و به پری زنگ زدم جواب داد
پریسا : الو ، الی ، حالت خوبه ؟ چرا گوشیت رو جواب نمیدادی آخه ؟ جون به لب شدیم ،
_سلام چطوری ، خوبی ؟ خواب بودم گوشیم رو سایلنت بود نشنیدم الان دیدم
پریسا: آها ، باشه ، خب گو
_چیو ؟
پریسا : ای بابا الی گرفتی ما رو ؟ معلومه دیگه بگو چت شده بود که اونطوری شدی ؟ اون دختره کی بود اصلا ؟ چیکارت داشت ؟
_پریسا آروم باش بهت میگم ولی الان نه هر وقت حضوری دیدمتون بهتون میگم
پارت بیست و نهم تقدیمتون 😍😍 لایک و فالو یادتون نره ❤️🧡
#رمان #ترسناک #نویسنده
غذا رو گرم کردم و کمی خوردم با این که گشنم بود ولی زیاد اشتها نداشتم بقیه غذا رو گذاشتم روی میز و بلند شدم
مامان : الینا چرا چیزی نخوردی عزیزم مگه گشنت نبود ؟
_اشتها ندارم مامان مرسی
مامان : چرا آخه مریض شدی ؟
_نه بابا مریض چرا خوبم فقط اشتها ندارم
مامان : باشه هر طور راحتی
برگشتم تو اتاق و رفتم سراغ گوشی ، چشمام از کاسه دراومد ۷۵ تا میسکال از ساناز و پریسا داشتم گوشیم رو سایلنت بوده نشنیدم ، فاتحم خوندس دیگه الان جرم میدن ، اول زنگ زدم به ساناز به دو ثانیه نکشیده جواب داد فکر کنم رو گوشی خوابش برده بود
ساناز :کثافط خر ، گراز گوریل ، کجایی ، چرا جواب نمیدی ، به حول و قوه الهی از بین رفتی نه ؟ الو ؟ مردی ؟ هستی ؟
_اگه اجازه بدی تا جواب بدم
ساناز : خب اجازه داری حالا جواب بده
_حالت خوبه ؟ منم خوبم مرسی که احوالمو پرسیدی
_اگه جواب میدادی تو همون ۴۰تا تماس احوالت رو میپرسیدم
_چیشده چرا اینقدر زنگ زدید آخه
ساناز : گفتیم ببینیم مردی یا زنده ای ، جون به لبمون کردی ، اول که هیچی نمیگی بعد هم ادامو درآورد ، منو ببرین خونه ، بعد که رفتی خونه ، خبر مرگت جواب گوشی صاحب مردتو نمیدی ، حالا بنال ببینم چت شده ، همش آبغوره گرفتی تا خونه
_هروقت حضوری دیدمتون بهتون میگم
ساناز : الان میمیری بگی چت بوده ها ؟
_الان نمیتونم فعلا قطع کن باید زنگ بزنم به پریسا
ساناز : اوکی ، فعلا
_فعلا
قطع کردم و به پری زنگ زدم جواب داد
پریسا : الو ، الی ، حالت خوبه ؟ چرا گوشیت رو جواب نمیدادی آخه ؟ جون به لب شدیم ،
_سلام چطوری ، خوبی ؟ خواب بودم گوشیم رو سایلنت بود نشنیدم الان دیدم
پریسا: آها ، باشه ، خب گو
_چیو ؟
پریسا : ای بابا الی گرفتی ما رو ؟ معلومه دیگه بگو چت شده بود که اونطوری شدی ؟ اون دختره کی بود اصلا ؟ چیکارت داشت ؟
_پریسا آروم باش بهت میگم ولی الان نه هر وقت حضوری دیدمتون بهتون میگم
پارت بیست و نهم تقدیمتون 😍😍 لایک و فالو یادتون نره ❤️🧡
#رمان #ترسناک #نویسنده
۷.۹k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.