پارت

پارت :48
برده ارباب زاده


" همین جا پیاده میشم "

راننده ماشین رو نگه داشت و یونجون از ماشین پیاده شد پسری که داشت رانندگی میکرد به یونجون نگاه کرد و گفت

" قربان منتظرتون بمونم؟"

یونجون در حالی که نگاهش سمت بیمارستان بود لب زد

" نه نیاز نیست میتونی بری !"

یونجون کت خود رو درست کرد و به سمت بیمارستان حرکت کرد وارد بیمارستان شد

" از کجا بدونم الان دقیقاً کدوم گوریه این پسر ..."

یونجون سری تاسف تکون داد که چرا سوبین بهش دقیق نگفت کدوم اتاق و کجا باید بره
زیر لب گفت

" پسری بی عقل "

دستش رو برد سمت جیبش تا موبایلش رو از جیبش در بیاورد ...

" هی یونجون .."

قبل از اینکه موبایلش رو از جیبش در بیاورد صدای سوبین رو شنید که داشت صداش میزد به سمت سوبین برگشت سوبین داشت میومد سمت یونجون تا به یونجون رسید گفت

" الان دیگه میتونیم برگردیم اعمارت "

یونجون با اخم به سوبین نگاه کرد و گفت

" عوضی می‌دونی امروز چقدر منو عصبی کردی !؟"

سوبین خندید

" عصبی شدی یا ترسیدی و نگرانم شدی !؟"

یونجون پوزخند عصبی زد و گفت

" خیلی پرو شدی بیبی بوی "

سوبین با شنیدن کلمه بیبی بوی اخم فیکی کرد و گفت

" بهم نگو بیبی بوی بچه نیستم "

یونجون خندید و گفت

" نه تو دقیقا یه بچه‌ای اوکی دیگه با من بحث نکن "

سوبین بیخیال شد و گفت

" نظرت چیه بریم عمارت "

یونجون دست هاشو توی جیبش گذاشت و گفت


" کیو با ماشین زدی؟ اتفاق خاصی که براش نیوفتاده؟"

سوبین چشم هاشو توی حدقه چرخند و گفت

" نخیر اتفاق خاصی نیفتاده فقط دستش شکسته "

یونجون آبروی بالا داد و به سوبین نگاه کرد

" اتفاق خاصی نیوفتاده؟! دستش شکسته چیز کمی که نیست "

یونجون ادامه داد

" باید ببینمش هر چقدر پول بابت خسارت بخواهد هم بهش میدیم "

سوبین خیلی زود گفت

" نه نیاز نیست به خودت زحمت بدی ببینیش خودم همه چیز رو حل کردم "

یونجون به توجه حرکت کرد و گفت

" شماره اتاقش چنده؟"



ادامه دارد....
دیدگاه ها (۱)

پارت :49برده ارباب زادهسوبین به سمت یونجون رفت تا مانع رفتنش...

پارت : پایانی فصل اول برده ارباب زاده " صبر کن ....یونجون " ...

پارت :47برده برده ارباب زاده سوبین اخمی کرد یونجون ادامه داد...

پارت :46برده ارباب زاده سوبین با آرام گفت " متاسفم که بهت زد...

پارت 24

پارت23

پارت 26

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط