رمانهمسراجباری پارتسی و یک
#رمان_همسر_اجباری #پارت_سی و یک
_مامان اینا خوبن؟
_آره خوبن مامان برات خیلی بی تابی میکنه.. بیا من بهش زنگ میزنم صداشو گوش کن آنا. سالم مامان جونم خوبی مامانی باباخونه است آره عزیرم بهش سالم
برسون..
دلم واسش پر کشید هرچی بیشتر حرف میزد اشکم بیشتر در اومد کنار میز تلفن ایستاده بودم تکیه ام از
دیوار گرفته شدسر خوردم پایین این صدای مامانی بود که منو ترک کردو رفت ولی من با همه وجودم عاشقش بودم.حرفای مامان با محنا تموم شد
-آنابس کن تورو خدا همه چی درست میشه
محنا خسته شدم من خونوادمو میخوام خدا نسازه واسه کسی ک زندگیمو خراب کرد.
مشغول خوردن شدیم وبعد از این که غذا تموم شد کیفمو برداشتم و رو به محنا گفتم من باید برم هرچقد اسرار .
نموندم و از خونه محنا تا خونه پیاده اومدم و اونقدر غرق فکر بودم که متوجه ساعت نشدم که شده بود شیشو نیم .
رفتم تو آریا خونه نبود .
رفتم حموم دوست داشتم بمیرم سرمو زیر آب وان میکردمو نفس نمیکشیدم .اما نمیشد سریع باال میومد.این مدت
اصال به خودم نرسیده بودم حاال که آریا نیست والبته نمیبینه من یکم به خودم برسم دستو پامو با موم زدمو بعدش
اومدم بیرون آخیش یه تاپ و شلوارک قرمز پوشیدم موهامو هم بستم یه رژ آتیشیم زدم دلم واسه این آنا تنگ شده
بود. خونه رو دستمال کشیدم و یکمی نگاه ماهواره کردم . شروع کردم به پختن غذا .و یه آهنگ گذاشته بودم
وباصدای بلند باهاش میخوندم.غم دیگه بسه
آخر راه اومدن با روزگار گره کوریِ که بخت منه که تموم اتفاقای بدش شاهد زندگیِ سخت منه شاید این زخمی که
از تو خوردمو از حرارتش زبونه میکشمیا تموم بی کسی هامو همش فقط از دست زمونه میکشم
بگو بازم هوامو داری و مث همه منو تنها نمیذاری و بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری و بگو هستی و
روی ماه تو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه آسمون بخت تیره ی من ابری نمیمونه همیشه
من که پشتم به خودت گرمه و باز هرچی این راهو میام نمیرسم نکنه دستمو ول کردی برم که به هرچی که
میخوام نمیرسم شایدم من اشتباهی اومدم که در بسته رو وا نمیکنی من به این سادگی دل نمیکنم از تو که منو رها
نمیکنی
بگو بازم هوامو داری و مث همه منو تنها نمیذاری و بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری و بگو هستی و
روی ماه تو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه آسمون بخت تیره ی من ابری نمیمونه همیشه
محسن یگانه-آسمان همیشه ابری نیس.
Comments please ^_^🌺
_مامان اینا خوبن؟
_آره خوبن مامان برات خیلی بی تابی میکنه.. بیا من بهش زنگ میزنم صداشو گوش کن آنا. سالم مامان جونم خوبی مامانی باباخونه است آره عزیرم بهش سالم
برسون..
دلم واسش پر کشید هرچی بیشتر حرف میزد اشکم بیشتر در اومد کنار میز تلفن ایستاده بودم تکیه ام از
دیوار گرفته شدسر خوردم پایین این صدای مامانی بود که منو ترک کردو رفت ولی من با همه وجودم عاشقش بودم.حرفای مامان با محنا تموم شد
-آنابس کن تورو خدا همه چی درست میشه
محنا خسته شدم من خونوادمو میخوام خدا نسازه واسه کسی ک زندگیمو خراب کرد.
مشغول خوردن شدیم وبعد از این که غذا تموم شد کیفمو برداشتم و رو به محنا گفتم من باید برم هرچقد اسرار .
نموندم و از خونه محنا تا خونه پیاده اومدم و اونقدر غرق فکر بودم که متوجه ساعت نشدم که شده بود شیشو نیم .
رفتم تو آریا خونه نبود .
رفتم حموم دوست داشتم بمیرم سرمو زیر آب وان میکردمو نفس نمیکشیدم .اما نمیشد سریع باال میومد.این مدت
اصال به خودم نرسیده بودم حاال که آریا نیست والبته نمیبینه من یکم به خودم برسم دستو پامو با موم زدمو بعدش
اومدم بیرون آخیش یه تاپ و شلوارک قرمز پوشیدم موهامو هم بستم یه رژ آتیشیم زدم دلم واسه این آنا تنگ شده
بود. خونه رو دستمال کشیدم و یکمی نگاه ماهواره کردم . شروع کردم به پختن غذا .و یه آهنگ گذاشته بودم
وباصدای بلند باهاش میخوندم.غم دیگه بسه
آخر راه اومدن با روزگار گره کوریِ که بخت منه که تموم اتفاقای بدش شاهد زندگیِ سخت منه شاید این زخمی که
از تو خوردمو از حرارتش زبونه میکشمیا تموم بی کسی هامو همش فقط از دست زمونه میکشم
بگو بازم هوامو داری و مث همه منو تنها نمیذاری و بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری و بگو هستی و
روی ماه تو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه آسمون بخت تیره ی من ابری نمیمونه همیشه
من که پشتم به خودت گرمه و باز هرچی این راهو میام نمیرسم نکنه دستمو ول کردی برم که به هرچی که
میخوام نمیرسم شایدم من اشتباهی اومدم که در بسته رو وا نمیکنی من به این سادگی دل نمیکنم از تو که منو رها
نمیکنی
بگو بازم هوامو داری و مث همه منو تنها نمیذاری و بگو هستی تا نترسونتم ظلمت این شب تکراری و بگو هستی و
روی ماه تو امشب پشت ابرا پنهون نمیشه آسمون بخت تیره ی من ابری نمیمونه همیشه
محسن یگانه-آسمان همیشه ابری نیس.
Comments please ^_^🌺
- ۶.۳k
- ۳۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط