֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ
֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_261🎀•
-با من درست صحبت کن
جلو رفتم و عقب کشیدمش
-مواظب باش خودتو با کی در میندازی یکمدت برو پیش پدرت
دیانا
نگاهی به چهره خشمگینش کردم
-من برم؟ کجا برم اونجا خونه بابا نیست خونه زجره
-باید بری
-نمیخوام برم نمیخوام برم میرم تو جنگل میمیرم ولی خونه اون بی عاطفه نمیرم
اشکام پاک کردم
-ارسلان خیلی نامردی
و سمت اتاقم رفتم و کیف پر از وسایلمو برداشتم
-باشه میرم
-با خودم میری
لبخندی زدم و سریع رفتم سمت در
-بریم مگه نگفتی میریم؟ پس بریم
-باشه میریم
-همین الان میریم
نزدیکم اومد و ساک دستیمو از دستم کشید و کف سالن انداخت
-هیچ جا نمیری مگر اینکه بمیری دیاتا
-تو دائما اذیتم میکنی میخای بمونم؟؟
-اره و میمونی
-خیلی عوضی شدی خیلی֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_261🎀•
-با من درست صحبت کن
جلو رفتم و عقب کشیدمش
-مواظب باش خودتو با کی در میندازی یکمدت برو پیش پدرت
دیانا
نگاهی به چهره خشمگینش کردم
-من برم؟ کجا برم اونجا خونه بابا نیست خونه زجره
-باید بری
-نمیخوام برم نمیخوام برم میرم تو جنگل میمیرم ولی خونه اون بی عاطفه نمیرم
اشکام پاک کردم
-ارسلان خیلی نامردی
و سمت اتاقم رفتم و کیف پر از وسایلمو برداشتم
-باشه میرم
-با خودم میری
لبخندی زدم و سریع رفتم سمت در
-بریم مگه نگفتی میریم؟ پس بریم
-باشه میریم
-همین الان میریم
نزدیکم اومد و ساک دستیمو از دستم کشید و کف سالن انداخت
-هیچ جا نمیری مگر اینکه بمیری دیاتا
-تو دائما اذیتم میکنی میخای بمونم؟؟
-اره و میمونی
-خیلی عوضی شدی خیلی
#PART_261🎀•
-با من درست صحبت کن
جلو رفتم و عقب کشیدمش
-مواظب باش خودتو با کی در میندازی یکمدت برو پیش پدرت
دیانا
نگاهی به چهره خشمگینش کردم
-من برم؟ کجا برم اونجا خونه بابا نیست خونه زجره
-باید بری
-نمیخوام برم نمیخوام برم میرم تو جنگل میمیرم ولی خونه اون بی عاطفه نمیرم
اشکام پاک کردم
-ارسلان خیلی نامردی
و سمت اتاقم رفتم و کیف پر از وسایلمو برداشتم
-باشه میرم
-با خودم میری
لبخندی زدم و سریع رفتم سمت در
-بریم مگه نگفتی میریم؟ پس بریم
-باشه میریم
-همین الان میریم
نزدیکم اومد و ساک دستیمو از دستم کشید و کف سالن انداخت
-هیچ جا نمیری مگر اینکه بمیری دیاتا
-تو دائما اذیتم میکنی میخای بمونم؟؟
-اره و میمونی
-خیلی عوضی شدی خیلی֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_261🎀•
-با من درست صحبت کن
جلو رفتم و عقب کشیدمش
-مواظب باش خودتو با کی در میندازی یکمدت برو پیش پدرت
دیانا
نگاهی به چهره خشمگینش کردم
-من برم؟ کجا برم اونجا خونه بابا نیست خونه زجره
-باید بری
-نمیخوام برم نمیخوام برم میرم تو جنگل میمیرم ولی خونه اون بی عاطفه نمیرم
اشکام پاک کردم
-ارسلان خیلی نامردی
و سمت اتاقم رفتم و کیف پر از وسایلمو برداشتم
-باشه میرم
-با خودم میری
لبخندی زدم و سریع رفتم سمت در
-بریم مگه نگفتی میریم؟ پس بریم
-باشه میریم
-همین الان میریم
نزدیکم اومد و ساک دستیمو از دستم کشید و کف سالن انداخت
-هیچ جا نمیری مگر اینکه بمیری دیاتا
-تو دائما اذیتم میکنی میخای بمونم؟؟
-اره و میمونی
-خیلی عوضی شدی خیلی
۴.۶k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.