عشق سیاه و سفید p23
عشق سیاه و سفید p23
سونگ مین:ولی دستشویی از اون طرفه
تهیونگ:اره دارم میبینم ولی اول باید تورو بکشم نمیدونم چرا کوک دست از سرت بر نمیداره
دوتادستاشو رو گلوم فشار میداد داشتم خفه میشد هرچی دستشو گرفتم ول نمیکرد که دیدم جونگ کوک اومد بالا تا اون صحنه رو دید فورا حمله کرد به طرف تهیونگ
جونگ کوک:چی ،چیکار میکنی عوضی ولش کنه خفه شد
تهیونگ:باورم نمیشه هنوز این دخوره هرزه رو دوست داری منم میکشمش.
افتاد رو تهیونگ تا تونست زدش منم همینجور سرفه میکرد که دیدم بقیه اومدن بالا جیهوپ بع سمت دوید و گفت:سونگ مین حالت خوبه ،چیکار میکنی تهیونگ مگه میخای بکشیش
تهیونگ:باور نمیشه با خاطر این دختره جنده داری رفیقتو میزنی واقعا که
جونگ کوک:این دختره هنوز تو وجود مته فهمیدی مثل ادم برو پایین بشین کره خر
بقیه اومدن پیشم و گفتن خوبی
سونگ مین:اره خوبم اون یه روانیه(همینجور سرفه پشت سر هم
رفتم و ابی به صورتم زد از در دستشویی که اومدم بیرون با یکی دیگه روبه رو شدم
شوگا:حالت خوبه سونگ مین
سونگ مین:اره ولی ت ؟
شوگا:من یونگی هستم یا همون شوگا بقیه هم بزار بهت بگم اون نامجونه اونم جین اوناراهم که میشناسی دیگه
سونگ مین:اها خش بختم اره اونارو میشتم و همینجور اون تهیونگ روانی رو انگار پدرشو کشتم بیا بریم پایین خوب نیست اینجا وایسیم
شوگا:اوک
داشتم از پله ها میرفتم پایین که سرم گیج رفت میخاستم بیوفتم شوگا زیر دستمو گرفت و میگفت:سونگ مین،سونگ مین حالت خوبه
صداش تو سرم میپیچید فقط میتونستم ببینم اون پسره جین هم اومد نزدیکم و فشارمو گرفت
جین:این.....این تو وضعیت خوبی نیست کوک نباید فشار بیاره بهش
جونگ کوک:نمیفهمم چرا همه دارن اینو میگن مگه چشه
جین:فعلا هیچی معلوم نیست بیارش رومبل تا بشینه
یکم که حالم بهتر شد بلند شدن و معذرت خاهی کردم خواستم برم میز رو اماده کنم جونگ کوک دستمو گرفت
جونگ کوک:بشین خدمتکارا میزرو اماده میکنن
سونگ مین:ولی دستشویی از اون طرفه
تهیونگ:اره دارم میبینم ولی اول باید تورو بکشم نمیدونم چرا کوک دست از سرت بر نمیداره
دوتادستاشو رو گلوم فشار میداد داشتم خفه میشد هرچی دستشو گرفتم ول نمیکرد که دیدم جونگ کوک اومد بالا تا اون صحنه رو دید فورا حمله کرد به طرف تهیونگ
جونگ کوک:چی ،چیکار میکنی عوضی ولش کنه خفه شد
تهیونگ:باورم نمیشه هنوز این دخوره هرزه رو دوست داری منم میکشمش.
افتاد رو تهیونگ تا تونست زدش منم همینجور سرفه میکرد که دیدم بقیه اومدن بالا جیهوپ بع سمت دوید و گفت:سونگ مین حالت خوبه ،چیکار میکنی تهیونگ مگه میخای بکشیش
تهیونگ:باور نمیشه با خاطر این دختره جنده داری رفیقتو میزنی واقعا که
جونگ کوک:این دختره هنوز تو وجود مته فهمیدی مثل ادم برو پایین بشین کره خر
بقیه اومدن پیشم و گفتن خوبی
سونگ مین:اره خوبم اون یه روانیه(همینجور سرفه پشت سر هم
رفتم و ابی به صورتم زد از در دستشویی که اومدم بیرون با یکی دیگه روبه رو شدم
شوگا:حالت خوبه سونگ مین
سونگ مین:اره ولی ت ؟
شوگا:من یونگی هستم یا همون شوگا بقیه هم بزار بهت بگم اون نامجونه اونم جین اوناراهم که میشناسی دیگه
سونگ مین:اها خش بختم اره اونارو میشتم و همینجور اون تهیونگ روانی رو انگار پدرشو کشتم بیا بریم پایین خوب نیست اینجا وایسیم
شوگا:اوک
داشتم از پله ها میرفتم پایین که سرم گیج رفت میخاستم بیوفتم شوگا زیر دستمو گرفت و میگفت:سونگ مین،سونگ مین حالت خوبه
صداش تو سرم میپیچید فقط میتونستم ببینم اون پسره جین هم اومد نزدیکم و فشارمو گرفت
جین:این.....این تو وضعیت خوبی نیست کوک نباید فشار بیاره بهش
جونگ کوک:نمیفهمم چرا همه دارن اینو میگن مگه چشه
جین:فعلا هیچی معلوم نیست بیارش رومبل تا بشینه
یکم که حالم بهتر شد بلند شدن و معذرت خاهی کردم خواستم برم میز رو اماده کنم جونگ کوک دستمو گرفت
جونگ کوک:بشین خدمتکارا میزرو اماده میکنن
۵۰.۱k
۲۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.