یکم تب داره

_یکم تب داره
+احتمالا فشارش افتاده
+اخه فشارش بیفته تب میکنه مغز متفکر؟
چشامو باز کردم...هجین و سورا کنارم نشسته بودن...یهو‌همه اتفاقایی که افتاده بودن مثل فیلم از جلو چشمم رد شدن...اشک تو‌چشام حلقه زد...
+رائل چرا گریه میکنی؟چت شده تو؟ چرا اینجوری شدی...
با گریه گفتم:
_چرا نذاشتین بمیرم هان.؟
سورا محکم بغلم کرد...
+رائل چیشده ؟ میشه تعریف کنی؟
_من کجام الان؟
+اقای جئون اوردت اینجا خودشم رفت
اروم نشستم تو‌جام...سرم سنگین شده لود و کل بدنم درد میکرد...
_بچه ها من میخوام برم سئول...
هجین با تعجب گفت:
+سئول؟ این وقت شب؟
با بغض گفتم:
_میشه درکم کنین؟ میخوام برگردم...
هجین دستمو گرفت
+رائل اقای کیم فردا همه رو دعوت کرده بریم خونه ش...میخواد مهمونشو به ما معرفی کنه...
_من دیگه نمیام شرکت...
یهو یه گی از آشپز خونه اومد بیرون
+چی‌میگی رائل؟ سرت ضربه خورده؟
هجین با ناراحتی گفت:
+بگو‌چته رائل... اینطوری اب میشی ...
_فقط اینو بدونین دیگه نمیام شرکت...
یه نگاه له ساعت انداختم...سه صبح بود...
هجین دست کشید رو‌موهام...
+الان بخواب فردا بعد مهمونی باهم میریم سئول...
_من به هیچ مهمونی ای نمیام...
#صدای_تو
#p33
دیدگاه ها (۰)

یه جی اومد کنارم نشست+ببین رائل دقیقا نمیدونم از چی‌ناراحتی ...

به لبخند زورکی زدم و رفتیم داخل...اکثر کسایی که اونجا بودن ر...

مثل جنازه سر جام‌مونده بودم...نمیدونستم باید چیکار کنم...زبو...

_نه بابا خودش خوب‌میشه+چرا تنها بودی بهم نگفتی بیام پیشت؟ تن...

نام فیک: عشق/نفرتPart:1خیلی خسته بود انگار چند روز پشت سر هم...

قاصدک کوچولوی من💔🥀پارت2ویو تنا: آروم برگشتم پشت سرمو نگاه کر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط