نه بابا خودش خوبمیشه

_نه بابا خودش خوب‌میشه
+چرا تنها بودی بهم نگفتی بیام پیشت؟ تنهایی نمیترسی؟
_اقای‌ کیم گفتن زود میان... و‌اینکه بارون بود
+عیب نداره
سرش پایین بود و با انگشتاش بازی‌میکرد...
+رائل...میدونم شاید الان وقتش نباشه...اما میخوام حرف بزنیم
_راجب چی؟
+قضیه اونروز...
لبمو گاز گرفتم...دیگه امروز میخواست از زبونم بکشه که من کیو‌دوس دارم...
+لطفا تا وقتی همه حرفام تموم‌نشد چیزی نگو...چون خیلی با خودم تمرین کردم
بدون هیچ حرفی به حرفاش گوش میدادم
استرس گرفتم...یعنی چی میخواست بگه؟ دستام یخ کرده بود
+ من اولین بار توی خونه ته دیدمت...همون دوسال پیش...اولاش برام مهم نبود و‌ نادیدت می‌گرفتم مثل بقیه دخترا...اما بعدش انگار نادیده گرفتنت سختتر شد...همینطور هرچی میگذشت سختتر و‌سختتر میشد...منب که سالی یه بار خونه ته نمیرفتم به بهونه های مختلف میومدم که تورو ببینم...رائل شاید اصلا حرفامو...حسمو‌درک نکنی.. اما وقتی میبینمت...احساس میکنم خون‌زیر پوستم میدوعه...قلبم تندتر میزنه...رائل اذیت میشم کسیو‌کنارت ببینم... وقتی میبینم کسی پیشته فقط خودخوری میکنم...همش میخوام بیام پیشت...نمیتونم جلوی حسمو بگیرم...امروز که دیدم حالت بد شد...فهمیدم حسم بهت الکی نیست و واقعا نمیتونم یه ثانیه نبودتو تصور کنم...بخاطر همین امروز اومدم...
یهو سرشو اورد بالا و زل زد تو‌چشام
+ دوست دارم♥️
#صدای_تو
#p31
دیدگاه ها (۲)

مثل جنازه سر جام‌مونده بودم...نمیدونستم باید چیکار کنم...زبو...

_یکم تب داره+احتمالا فشارش افتاده+اخه فشارش بیفته تب میکنه م...

اوه اتاق اینجا زمین تا اسمون با اتاقش توی سئول فرق میکرد... ...

به جلونگاه‌کردم حدودا چهارتا ویلا کنارهم بودن اما بافاصله زی...

مست خون ( پارت ۲۱ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط