فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیکجونگکوک: انتقام عشق
parr²⁴
*فردا صبح
ویو چهمین
دیشب تا رسیدم خونه سریع رفتم خوابیدم تا از این دنیا و آدماش فرار کنم
صبحش با صدای زنگگوشیم از خواب بیدار شدم
گوشیم داشت زنگمیخورد
یه شماره ناشناس بود
گوشیم رو برداشتم و جواب داد
*مکالمه چهمین و ناشناس
+بله بفرمایید
_جونگکوکاَم، پشت عمارت منتظرتم بیا بیرون
+تو..(جونگکوک گوشی رو قطع میکنه)
+گوشی رو روم قطع کرد؟
+حالا دیگه از جونم چی میخواد
ویو چهمین
بلند شدم رو لباسم سویشرت پوشیدم از عمارت بیرون اُمدم
رفتم پشت عمارت
جونگکوک به یه ماشین تیکه داده بود و داشت سیگار میکشید
رفتمسمتش رو جلوش وایسادم
+بگو(اَخم)
_اعصاب نداریا(سیگارش و میندازه روی زمین و خاموش میکنه)
+بگو کار دارم(اَخم)
_میبینم کارتو(اشاره به لباسش)
(چهمین لباساش خونگی بود و یه سویشرت فقط روش پوشیده بود)
+زنگی زدی از خواب بیدارم کردی برای همین دیگه لباس نپوشیده
_بیخالش، اُمدم اینجا بهت باید از...
+میخوای قضیهای ازدواج رو بگی که ازدواج کنیم؟
_اره
+باهات ازدواج نمیکنم
_نه اینکه من خیلی دلم میخواد
+پس ازدواج نمیکنم
_مجبوریم
+تو مجبوری نه من
_همش تقصیر توعه
+تقصیر منه؟
_اگه اینقدر فضول نبودی از روی زمین ورش نمیداشتی الان باهات چشم تو چشمنمیشدم
+میخواستی سر همیچین چیز مسخرهای شرط نبندی
_اگه نبسته بودم باندم نابود میشد
+درست بگو تا منم بفهمم
_همون مَرده که دیشب دیدیش هیونگجونعه رئیس یکی از بزرگترین باند مافیاهای کره که اون محمولهای که میخواستم دست همینه و گفت که میخواد برام شرط بزاره، منم قبول کردم، اما فکر نمیکردم شرطش اینقدر چرت باشه منم قبول کردم که تو اُمدی نامه رو برداشتی، قرار بود هرکی که براش داره باهاش ازدواج کنم تا محموله رو بدون دردسر بهم تحویل بده
+خب برو با یکی دیگه ازدواج کن
_قیافهای تو رو دید برای همین نمیزاره محموله رو بهم نمیده
+خب برو ازش بگیر تو هم که مافیایی، مافیای خطرناکیاَم که هستی پس یه کاری کن
_هیونگجون از من قوی تره برای همین کاری از دستم برنمیاد، اگه محموله رو ازش بگیرم رو دستش رو زدم اگه هم نگیرم باندم نابود میشه
+اوففف، باید یه کاری کنی من نمیتونم باهات ازدواج کنم
_اگه میتونستم یه کاری میکردم ولی حالا کارم افتاده با تو، بعدش فقط یه ازدواج چیزی نیست که
+نمیشه برو خودت یه کاری کن
(چهمین میخواد بره کا جونگکوک بازوش رو میگره)
_ببین خانم کوچولو، من این همه سال زحمت نکشیدم که فقط بخاطر نخواستن تو همهی زحمتام به باد بره پس بیبرو برگرد باید قبول کنی(اَخم)
+دستمو ول کن
(دستش رو ازدست جونگکوک میکشه)
+حالا ازدواج کنیمکه چی بشه، بعدش چی؟
_یه مدتی صبر میکنیم تا...
parr²⁴
*فردا صبح
ویو چهمین
دیشب تا رسیدم خونه سریع رفتم خوابیدم تا از این دنیا و آدماش فرار کنم
صبحش با صدای زنگگوشیم از خواب بیدار شدم
گوشیم داشت زنگمیخورد
یه شماره ناشناس بود
گوشیم رو برداشتم و جواب داد
*مکالمه چهمین و ناشناس
+بله بفرمایید
_جونگکوکاَم، پشت عمارت منتظرتم بیا بیرون
+تو..(جونگکوک گوشی رو قطع میکنه)
+گوشی رو روم قطع کرد؟
+حالا دیگه از جونم چی میخواد
ویو چهمین
بلند شدم رو لباسم سویشرت پوشیدم از عمارت بیرون اُمدم
رفتم پشت عمارت
جونگکوک به یه ماشین تیکه داده بود و داشت سیگار میکشید
رفتمسمتش رو جلوش وایسادم
+بگو(اَخم)
_اعصاب نداریا(سیگارش و میندازه روی زمین و خاموش میکنه)
+بگو کار دارم(اَخم)
_میبینم کارتو(اشاره به لباسش)
(چهمین لباساش خونگی بود و یه سویشرت فقط روش پوشیده بود)
+زنگی زدی از خواب بیدارم کردی برای همین دیگه لباس نپوشیده
_بیخالش، اُمدم اینجا بهت باید از...
+میخوای قضیهای ازدواج رو بگی که ازدواج کنیم؟
_اره
+باهات ازدواج نمیکنم
_نه اینکه من خیلی دلم میخواد
+پس ازدواج نمیکنم
_مجبوریم
+تو مجبوری نه من
_همش تقصیر توعه
+تقصیر منه؟
_اگه اینقدر فضول نبودی از روی زمین ورش نمیداشتی الان باهات چشم تو چشمنمیشدم
+میخواستی سر همیچین چیز مسخرهای شرط نبندی
_اگه نبسته بودم باندم نابود میشد
+درست بگو تا منم بفهمم
_همون مَرده که دیشب دیدیش هیونگجونعه رئیس یکی از بزرگترین باند مافیاهای کره که اون محمولهای که میخواستم دست همینه و گفت که میخواد برام شرط بزاره، منم قبول کردم، اما فکر نمیکردم شرطش اینقدر چرت باشه منم قبول کردم که تو اُمدی نامه رو برداشتی، قرار بود هرکی که براش داره باهاش ازدواج کنم تا محموله رو بدون دردسر بهم تحویل بده
+خب برو با یکی دیگه ازدواج کن
_قیافهای تو رو دید برای همین نمیزاره محموله رو بهم نمیده
+خب برو ازش بگیر تو هم که مافیایی، مافیای خطرناکیاَم که هستی پس یه کاری کن
_هیونگجون از من قوی تره برای همین کاری از دستم برنمیاد، اگه محموله رو ازش بگیرم رو دستش رو زدم اگه هم نگیرم باندم نابود میشه
+اوففف، باید یه کاری کنی من نمیتونم باهات ازدواج کنم
_اگه میتونستم یه کاری میکردم ولی حالا کارم افتاده با تو، بعدش فقط یه ازدواج چیزی نیست که
+نمیشه برو خودت یه کاری کن
(چهمین میخواد بره کا جونگکوک بازوش رو میگره)
_ببین خانم کوچولو، من این همه سال زحمت نکشیدم که فقط بخاطر نخواستن تو همهی زحمتام به باد بره پس بیبرو برگرد باید قبول کنی(اَخم)
+دستمو ول کن
(دستش رو ازدست جونگکوک میکشه)
+حالا ازدواج کنیمکه چی بشه، بعدش چی؟
_یه مدتی صبر میکنیم تا...
۸.۸k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.