فریب ادامهp31
فریب ادامهp31
گفت
*ر...راست میگه خانم
_چرا بهش همچین چیزی گفتی رفتار کردی
*فک میکردم باحال میشم
_شدی؟ *نه _پس باید چیکار کنی؟
*معذرت میخوام سول
ات نگاهی به سول انداخت و گفت
_ حالا تقسیر کیه
پسر بچه تموم اشتباهاشو گردن گرفتو گفت تقسیر من بوده
_خب لی سول شی درسته تقسیر اون بود ولی تو زدیش پس معذرت به خوای
سول بدون مخالفتی گفت
+معذرت میخوام _حالا همیندیگرو بغل کنینو به هم دیگه قول بدین دوستای خوبی برای هم میشین
بچه ها هم همین کارو کردن
ات از روی مبل پاشد و رو به روی مادر و پدر پسر بچه وایساد و تعظیم کرد
_به خاطر اینکه دخترم پسرتون رو کتک زده معذرت میخوام
سول هم پیشت سر مامانش تعظیم کردو گفت +معذرت میخوام
مادر پسر بچه با غرور سرشو بالا گرفت گفت
ات نگاه کوتاهی تو چشمای مادر انداخت که باعث شد خانومه برینه به خودش و زود خودشو جمع کردو گفت اشکالی نداره ات از تو گیف پولش ی مقدار پول به مادر پسر بچه دادو گفت
_پول پزشک با اجازه
ات دست سول رو گرفت و از اتاق رفت مادر پسر بچه به پولا نگاه کردو متوجه شد تا 1 هفته بعد میتونن با پس مونده پولی که ات دادن تموم خردو خوراکشونو تععین کنن که یهو پدر پسر بچه گفت
*اون دختر بچه قراره خیلی ادم درست یبشه با اون تربیت مامانش
ویو تو راه
+مامان
_حرف نباشه بهم قول داده بودی دیگه کسی رو نزنی
+ببخشید _معذرت خواهی فقط ی کلمس باید ثابت کنی اقای چانگ میریم باشگاه
+مامان لطفا نمیخوام 50 تا شما برم
_حرف نباشه
ویو کوک
ات ات ات ات ات ات ات ات ات ات ات ات کل این هفت سال فقط این اسم تو معزم بار ها بار ها صدا زده شده دلم براش تنگ شده بود و وقتی تو مهمونی دیدمش پشیمونیم صد که هیچ هزاران براربر شد
وقتی باهام جوری رفتار کرد که انگار همه وی رو فراموش کرده ی لحظه احساس کردم ی احمقم کسی که صدمه زده من بودم و کسی صدمه خورده اون ولی من بیشتر ناراحت بودمو هنوزم هستم باید راهی پیدا کنم تا خودمو ببخشونم به ات دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم ولی ازش میترسم حتی جرعت نگاه کردن تو چشاشو ندارم
ویو ساعت 9 شب خونه
_نیم ساعت وقت داری دوش بگیری و حاظر شی برا خواب
با این حرف ات سول مثل جت پرواز کردو رفت تو اتاقش و دقیقا نیم ساعت بعد ات رفت به چک کردن سول
+مامان برا داستان میخونی
_معلومه نفس مامان
ات سخت گیره و مدل تربیت خاص خودشو داره و به هیچ کس اجازه دخالت تو تربیتش رو نداده ولی این تربیت بدی نیست چون سول هیچ وقت نه صدمه دیده یا نه اذیت شده و نه ناراحت شده بلکه برعکس براش منطقی به نظر میاد پس هیچ وقت مخالفتی با مامانش نمیکنه و دارع شاد کاملا راظی با مادرش زندگی میکنه
گفت
*ر...راست میگه خانم
_چرا بهش همچین چیزی گفتی رفتار کردی
*فک میکردم باحال میشم
_شدی؟ *نه _پس باید چیکار کنی؟
*معذرت میخوام سول
ات نگاهی به سول انداخت و گفت
_ حالا تقسیر کیه
پسر بچه تموم اشتباهاشو گردن گرفتو گفت تقسیر من بوده
_خب لی سول شی درسته تقسیر اون بود ولی تو زدیش پس معذرت به خوای
سول بدون مخالفتی گفت
+معذرت میخوام _حالا همیندیگرو بغل کنینو به هم دیگه قول بدین دوستای خوبی برای هم میشین
بچه ها هم همین کارو کردن
ات از روی مبل پاشد و رو به روی مادر و پدر پسر بچه وایساد و تعظیم کرد
_به خاطر اینکه دخترم پسرتون رو کتک زده معذرت میخوام
سول هم پیشت سر مامانش تعظیم کردو گفت +معذرت میخوام
مادر پسر بچه با غرور سرشو بالا گرفت گفت
ات نگاه کوتاهی تو چشمای مادر انداخت که باعث شد خانومه برینه به خودش و زود خودشو جمع کردو گفت اشکالی نداره ات از تو گیف پولش ی مقدار پول به مادر پسر بچه دادو گفت
_پول پزشک با اجازه
ات دست سول رو گرفت و از اتاق رفت مادر پسر بچه به پولا نگاه کردو متوجه شد تا 1 هفته بعد میتونن با پس مونده پولی که ات دادن تموم خردو خوراکشونو تععین کنن که یهو پدر پسر بچه گفت
*اون دختر بچه قراره خیلی ادم درست یبشه با اون تربیت مامانش
ویو تو راه
+مامان
_حرف نباشه بهم قول داده بودی دیگه کسی رو نزنی
+ببخشید _معذرت خواهی فقط ی کلمس باید ثابت کنی اقای چانگ میریم باشگاه
+مامان لطفا نمیخوام 50 تا شما برم
_حرف نباشه
ویو کوک
ات ات ات ات ات ات ات ات ات ات ات ات کل این هفت سال فقط این اسم تو معزم بار ها بار ها صدا زده شده دلم براش تنگ شده بود و وقتی تو مهمونی دیدمش پشیمونیم صد که هیچ هزاران براربر شد
وقتی باهام جوری رفتار کرد که انگار همه وی رو فراموش کرده ی لحظه احساس کردم ی احمقم کسی که صدمه زده من بودم و کسی صدمه خورده اون ولی من بیشتر ناراحت بودمو هنوزم هستم باید راهی پیدا کنم تا خودمو ببخشونم به ات دیگه نمیتونم اینجوری زندگی کنم ولی ازش میترسم حتی جرعت نگاه کردن تو چشاشو ندارم
ویو ساعت 9 شب خونه
_نیم ساعت وقت داری دوش بگیری و حاظر شی برا خواب
با این حرف ات سول مثل جت پرواز کردو رفت تو اتاقش و دقیقا نیم ساعت بعد ات رفت به چک کردن سول
+مامان برا داستان میخونی
_معلومه نفس مامان
ات سخت گیره و مدل تربیت خاص خودشو داره و به هیچ کس اجازه دخالت تو تربیتش رو نداده ولی این تربیت بدی نیست چون سول هیچ وقت نه صدمه دیده یا نه اذیت شده و نه ناراحت شده بلکه برعکس براش منطقی به نظر میاد پس هیچ وقت مخالفتی با مامانش نمیکنه و دارع شاد کاملا راظی با مادرش زندگی میکنه
۲۷۲
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.