میگفت: من بِ رویِ خودم نمیارم،ولی هنوزم دلم تنگِ، مثلِ ما
میگفت: من بِ رویِ خودم نمیارم،ولی هنوزم دلم تنگِ، مثلِ مار کِ زنده زنده میزارنش تو الکل
میگفت دلِ منم مونده تو دلتنگیش،خوابوندنش لابِ لایِ خاطره هایِ رنگُ وارنگ ُ خاکستریُ سفید!
میگفت: من بِ رویِ خودم نمیارم، من هنوزم دلم میلرزه، اره مثِ همون اولا!هنوزم درستِ وسطِ ظهرِ داغِ روزایِ جهنم ، اشکا بِ خط میشنُ رو گونه ویراژ میدن،انگار چشمامم کنارِ دلم خوابوندن تو اشکایِ یهویی ،مثلِ عکسایِ یهویی ، کِ یهو گرفته میشن، گونه هام یهو خیس میشنُ میزبان یه قطره اشک.
میگفت درست وقتی نگاهِ ماه میکنم یچیزی یادم میاد ، آهنگا فقط یادآور یچیز میشن!
میگفت من به رویِ خودم نمیارم،ولی خستم،خسته راه!
انگار چندهزار کیلومترُ یه نفس،یه تنه دویدمو، دور آخر زانوهام نمیکشه!
میگفت گفته بودم زانوهام زخمه!
میگفت گفته بودم ، خستمه!
میگفت من به روی خودم نمیارم،ولی هنوزم که هنوزه اره..
mohy.
میگفت دلِ منم مونده تو دلتنگیش،خوابوندنش لابِ لایِ خاطره هایِ رنگُ وارنگ ُ خاکستریُ سفید!
میگفت: من بِ رویِ خودم نمیارم، من هنوزم دلم میلرزه، اره مثِ همون اولا!هنوزم درستِ وسطِ ظهرِ داغِ روزایِ جهنم ، اشکا بِ خط میشنُ رو گونه ویراژ میدن،انگار چشمامم کنارِ دلم خوابوندن تو اشکایِ یهویی ،مثلِ عکسایِ یهویی ، کِ یهو گرفته میشن، گونه هام یهو خیس میشنُ میزبان یه قطره اشک.
میگفت درست وقتی نگاهِ ماه میکنم یچیزی یادم میاد ، آهنگا فقط یادآور یچیز میشن!
میگفت من به رویِ خودم نمیارم،ولی خستم،خسته راه!
انگار چندهزار کیلومترُ یه نفس،یه تنه دویدمو، دور آخر زانوهام نمیکشه!
میگفت گفته بودم زانوهام زخمه!
میگفت گفته بودم ، خستمه!
میگفت من به روی خودم نمیارم،ولی هنوزم که هنوزه اره..
mohy.
۳۱.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۰