𝗣𝗮𝗿⁷²
𝗣𝗮𝗿⁷²
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
دروغ میگفت، میخواست مثلا با گفتنِ این جمله ها، مخِ دانشجوی احمقش رو بزنه.
دستام رو سریع روی سینه اش گذاشتم و از خودم دورش کردم.
همین که کمی ازم فاصله گرفت، گوشه لبش به پوزخندی بالا رفت.
ا/ت: دیگه به من نزدیک نميشی فهمیدی؟
تهیونگ: از شهرتون برام چی آوردی؟
ا/ت: برای تو...؟
تهیونگ: ا/ت چرا فکر میکنی میتونی ازم جدا شی؟ کسِ دیگه ای داره بهت آوانس میده؟
با حرص نگاهش کردم و اون با پرویی دوباره صورتش رو بهم نزدیک کرد.
تهیونگ: عزیزم....هم خودت میدونی و هم من مطمئنم، هیچ وقت نمیتونی ازم جدا شی.
تنم مور مور شد.
دوباره هلش دادم به عقب...
این بار حتی یک اینچ هم فاصله نگرفت، فقط توی نگاهم ثابت شد و قبل از اینکه واکنشی نشون بدم پچ زد:
تهیونگ: یه تیزرِ توپ از همه فیلم و عکسات آماده کردم، اگه یه موقع بیفته دست داداش ت و بابات چیکار میکنن؟
با نفرت نگاهش کردم.
گوشیم زنگ خورد.
نگاهش رو به طرف جیب پالتوم سُر خورد و تمسخرآمیز طعنه زد:
تهیونگ: اسکورتت میکنه؟
ا/ت: ازم دور شو تهیونگ این به نفع خودته.
تهیونگ: کدومشون اومده دنبالت؟ جونگ کوک یا شوگا؟
یک آن چنگ زد به بازوم و صورتم رو نزدیکِ صورتش جلو کشید.
و با دندون قروچه ای توی صورتم غرید:
تهیونگ: اگه به این رفتارات ادامه بدی، خودت دیگه حدس بزن بعدش چی پیش میاد....
ا/ت: چی پیش میاد؟
تهیونگ: فردا میای آپارتمانم.
ا/ت: اگه نیام؟
تهیونگ: میخوای فیلم تو خانوادت ببینن؟
فشار دستش روی بازوم به حدی بود که درد با تمام قدرت توی تنم پیچید.
شوگا گفته بود وقتی اسم یه مرد روت باشه اون دیگه جرات نداره بهت نزدیک بشه و اذیتت کنه.
باید بهش بگم که این هیولا از هیچی ترس نداره...
میگم که دوباره مزاحمم شده...
میگم دوباره تهدیدم کرده تا این بارم به واسطه ی تهدیدش به چیزی که میخواد برسه.
قبلا از تهدیدش میترسیدم، الان ولی دیگه برام مهم نیست چی پیش میاد.
وقتی من کسی رو دارم که قراره در مقابل تهیونگ ازم حمایت کنه.
تهدیدای تهیونگ رو به جون و دل میخرم.
•پارت هفتاد و دوم•
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
دروغ میگفت، میخواست مثلا با گفتنِ این جمله ها، مخِ دانشجوی احمقش رو بزنه.
دستام رو سریع روی سینه اش گذاشتم و از خودم دورش کردم.
همین که کمی ازم فاصله گرفت، گوشه لبش به پوزخندی بالا رفت.
ا/ت: دیگه به من نزدیک نميشی فهمیدی؟
تهیونگ: از شهرتون برام چی آوردی؟
ا/ت: برای تو...؟
تهیونگ: ا/ت چرا فکر میکنی میتونی ازم جدا شی؟ کسِ دیگه ای داره بهت آوانس میده؟
با حرص نگاهش کردم و اون با پرویی دوباره صورتش رو بهم نزدیک کرد.
تهیونگ: عزیزم....هم خودت میدونی و هم من مطمئنم، هیچ وقت نمیتونی ازم جدا شی.
تنم مور مور شد.
دوباره هلش دادم به عقب...
این بار حتی یک اینچ هم فاصله نگرفت، فقط توی نگاهم ثابت شد و قبل از اینکه واکنشی نشون بدم پچ زد:
تهیونگ: یه تیزرِ توپ از همه فیلم و عکسات آماده کردم، اگه یه موقع بیفته دست داداش ت و بابات چیکار میکنن؟
با نفرت نگاهش کردم.
گوشیم زنگ خورد.
نگاهش رو به طرف جیب پالتوم سُر خورد و تمسخرآمیز طعنه زد:
تهیونگ: اسکورتت میکنه؟
ا/ت: ازم دور شو تهیونگ این به نفع خودته.
تهیونگ: کدومشون اومده دنبالت؟ جونگ کوک یا شوگا؟
یک آن چنگ زد به بازوم و صورتم رو نزدیکِ صورتش جلو کشید.
و با دندون قروچه ای توی صورتم غرید:
تهیونگ: اگه به این رفتارات ادامه بدی، خودت دیگه حدس بزن بعدش چی پیش میاد....
ا/ت: چی پیش میاد؟
تهیونگ: فردا میای آپارتمانم.
ا/ت: اگه نیام؟
تهیونگ: میخوای فیلم تو خانوادت ببینن؟
فشار دستش روی بازوم به حدی بود که درد با تمام قدرت توی تنم پیچید.
شوگا گفته بود وقتی اسم یه مرد روت باشه اون دیگه جرات نداره بهت نزدیک بشه و اذیتت کنه.
باید بهش بگم که این هیولا از هیچی ترس نداره...
میگم که دوباره مزاحمم شده...
میگم دوباره تهدیدم کرده تا این بارم به واسطه ی تهدیدش به چیزی که میخواد برسه.
قبلا از تهدیدش میترسیدم، الان ولی دیگه برام مهم نیست چی پیش میاد.
وقتی من کسی رو دارم که قراره در مقابل تهیونگ ازم حمایت کنه.
تهدیدای تهیونگ رو به جون و دل میخرم.
•پارت هفتاد و دوم•
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
۷.۶k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.