زندگی جدید پارت۳۵
زندگی جدید پارت۳۵
لینو: تنبل پاشو
هان: هوم
لینو: پاشو دیگه
هان: ساعت چنده؟
لینو: هشت
هان: اوهوم
لینو: پاشووو دیگهههه
هان: باشههه
لینو: افرین*میره*
ویو هان
از جام بلند شدم و چندثانیه ای روی تختم نشستم و بعد بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم و رفتم تو اشپزخونه و نشستم و با اعضا صبحانه رو خوردیم و بعد باهم جمع کردیم و ظرفا رو شستیم و یک ساعت بعد یادم اومد که گوشیم رو روشن نکردم و بقیه داشتن فیلم میدیدن و اروم بلند شدم و رفتم بالا و سریع رفتم سمت اتاق و پریدم رو تخت و منتظر موندم تا روشن شه وقتی که روشنش کردم و چهار تماس بی پاسخ داشتم رفتم ببینم کی بود و دیدم هانا بود و یادم افتاد که قرار بود بهش زنگ بزنم اما یادم رفت و سریع بهش زنگ زدم
ویو هانا
صبح بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم و یه چی خوردم و رفتم بالا و تصمیم گرفتم به هان زنگ بزنم وقتی زنگ زدم برنداشت و دوباره زدم و بازم برنداشت و یه بار دیگه هم زدم اما بر نداشت نمیدونستم نگران باشم یا نشم خیلی دیگه ناراحت شدم و از دستش عصبانی بودم و یه هودی پوشیدم و رفتم پارک و روی نیمکت نشستم و به بچه های توی پارک نگاه میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد نمیدونستم چیکار کنم قلبم میگفت بردار و مغزم میگفت بر ندار که قطع شد و دوباره زنگ زد و برنداشتم و دوباره زنگ زد و این بار هم برنداشتم که دیگه زنگ نزد
ویو هان
وقتی دیدم جولب نمیده نگران شدم نمیدونستم چیکار کنم که تصمیم گرفتم به میسو زنگ بزنم و وقتی زنگ زدم همون موقه برداشت
_الو
+میسو منم هان هانا پیش توعه
_سلام هان ن پیشمن نیست
+میشه یه زنگ بهش بزنی بگی کجاست
_خودت چرا زنگ نمیزنی
+جواب نمیده
_باشه بهش زنگ میزنم
+فقط بهش نگو بهت زنگ زدم
_باشه نمیگم
+وقتی که بهت گفت کجاست بهم زنگ بزن و بگو
_باشه بهت میگم
+باشه خدافظ*قطع میکنه*
هیونجین: اینجا چیکار میکنی فیلم داره تموم میشه
هان: اشکال نداره مهم نیست
هیونجین: چیزی شده؟
هان: ن تو برو فیلم رو ببین
هیونجین: اوکی*میره*
☆☆☆☆☆☆☆
ویو میسو
از خواب بلند شدم و ددست و صورتم رو شستم و یه چی خوردم و یکم خونه رو مرتب کردم و وقتی که تموم شد خسته افتادم رو مبل و یهو گوشیم زنگ خورد شماره بود و برداشتم و فهمیدم هان که گفت به هانا زنگ بزنم گوشی رو قطع کرد و رفتم به هانا زنگ زدم و بعد از چند تا بوق برداشت
_چیه
+خونه ای
_ن
+پس کجایی
_تو پارکم
+اوکی الان میام
_باش*قطع میکنه*
ویو میسو
از طرز حرف زدنش معلوم بود ناراحته و رفتم به هان زنگ زدم و بعد از دوتا بوق برداشت
_الو بهش گفتی
+اره گفتم گفت توی پارک نزدیک خونشونه
_اها باشه
+فقط یه چیزی
_بله
+باهم قهرین
_ن چطور
+اخه پشت تلفن ناراحت بود
_چیزی نیست خودم حلش میکنم
+اوکی بای
_بای*قطع میکنه*
لینو: تنبل پاشو
هان: هوم
لینو: پاشو دیگه
هان: ساعت چنده؟
لینو: هشت
هان: اوهوم
لینو: پاشووو دیگهههه
هان: باشههه
لینو: افرین*میره*
ویو هان
از جام بلند شدم و چندثانیه ای روی تختم نشستم و بعد بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم و رفتم تو اشپزخونه و نشستم و با اعضا صبحانه رو خوردیم و بعد باهم جمع کردیم و ظرفا رو شستیم و یک ساعت بعد یادم اومد که گوشیم رو روشن نکردم و بقیه داشتن فیلم میدیدن و اروم بلند شدم و رفتم بالا و سریع رفتم سمت اتاق و پریدم رو تخت و منتظر موندم تا روشن شه وقتی که روشنش کردم و چهار تماس بی پاسخ داشتم رفتم ببینم کی بود و دیدم هانا بود و یادم افتاد که قرار بود بهش زنگ بزنم اما یادم رفت و سریع بهش زنگ زدم
ویو هانا
صبح بلند شدم و رفتم دست و صورتم رو شستم و یه چی خوردم و رفتم بالا و تصمیم گرفتم به هان زنگ بزنم وقتی زنگ زدم برنداشت و دوباره زدم و بازم برنداشت و یه بار دیگه هم زدم اما بر نداشت نمیدونستم نگران باشم یا نشم خیلی دیگه ناراحت شدم و از دستش عصبانی بودم و یه هودی پوشیدم و رفتم پارک و روی نیمکت نشستم و به بچه های توی پارک نگاه میکردم که یهو گوشیم زنگ خورد نمیدونستم چیکار کنم قلبم میگفت بردار و مغزم میگفت بر ندار که قطع شد و دوباره زنگ زد و برنداشتم و دوباره زنگ زد و این بار هم برنداشتم که دیگه زنگ نزد
ویو هان
وقتی دیدم جولب نمیده نگران شدم نمیدونستم چیکار کنم که تصمیم گرفتم به میسو زنگ بزنم و وقتی زنگ زدم همون موقه برداشت
_الو
+میسو منم هان هانا پیش توعه
_سلام هان ن پیشمن نیست
+میشه یه زنگ بهش بزنی بگی کجاست
_خودت چرا زنگ نمیزنی
+جواب نمیده
_باشه بهش زنگ میزنم
+فقط بهش نگو بهت زنگ زدم
_باشه نمیگم
+وقتی که بهت گفت کجاست بهم زنگ بزن و بگو
_باشه بهت میگم
+باشه خدافظ*قطع میکنه*
هیونجین: اینجا چیکار میکنی فیلم داره تموم میشه
هان: اشکال نداره مهم نیست
هیونجین: چیزی شده؟
هان: ن تو برو فیلم رو ببین
هیونجین: اوکی*میره*
☆☆☆☆☆☆☆
ویو میسو
از خواب بلند شدم و ددست و صورتم رو شستم و یه چی خوردم و یکم خونه رو مرتب کردم و وقتی که تموم شد خسته افتادم رو مبل و یهو گوشیم زنگ خورد شماره بود و برداشتم و فهمیدم هان که گفت به هانا زنگ بزنم گوشی رو قطع کرد و رفتم به هانا زنگ زدم و بعد از چند تا بوق برداشت
_چیه
+خونه ای
_ن
+پس کجایی
_تو پارکم
+اوکی الان میام
_باش*قطع میکنه*
ویو میسو
از طرز حرف زدنش معلوم بود ناراحته و رفتم به هان زنگ زدم و بعد از دوتا بوق برداشت
_الو بهش گفتی
+اره گفتم گفت توی پارک نزدیک خونشونه
_اها باشه
+فقط یه چیزی
_بله
+باهم قهرین
_ن چطور
+اخه پشت تلفن ناراحت بود
_چیزی نیست خودم حلش میکنم
+اوکی بای
_بای*قطع میکنه*
۹.۴k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.