زیباترین عشق
#زیباترین_عشق
#پارت_9۴
دیانا _با ارسلان بیرون رفتیم و همه لبخند زنان مارو همراهی کردن
بابای ارسلان _خب خب چیشد
بابای دیانا _اینا ک حرفاشونو زدن
قبلاک ما ب این مرحله رسیدیم بریم ببینیم جواب چیه؟
مامان ارسلان _چیه دیانا؟
دیانا _با لبخندی مملو از خجالت گفتم بله
همه خونه رو گذاشتن سرشون کل زدن و کلییی من و بوسیدن ارسلان و هم میبوسیدن ک شیرینی رو نیکا آورد دو خوردیم
مامان دیانا _ایشاالله نیکا خانم ب این وضع برسن
نیکا _از خجالت آب شدم متین هم لبخندی زد مامان متینو ارسلان چیزی نگفت
زندایی دیانا _اره ایشالله عروس بشه
نیکا _این خیلی منو دوصت داره نکنه پسری چیزی دارن 😂😂😂
دیانا _تا ساعتای 10 شب گپ زدیمو اینا
مامان ارسلان _خب عروس خانم مهریه چی میخوای
دیانا _من هیچی نگفتم و اجازه دادم بقیه بگن
مامان دیانا _دخترم چرا ساکتی بگو دیگه
دیانا _مهم ترین چیز تو یه ازدواج تعهد و صداقته اگه اجازه بدید همینا برام مهمن
مامان ارسلان _دخترم، مهریت اندازه سال تولدت گلم +حق انتخاب همه چی
بابای دیانا _بسیار صحیح
آقا ارسلان قبوله
بابای ارسلان _زبونتو موش خورد پسر جان
ارسلان _مگه میشه قبول نباشه
من برای بدست آوردن دیانا هر کاری میکنم
بابای ارسلان _پس اوکی مبارک باشه
همه _مبارک باشه
مامان دیانا _بقیه مقدمات با خانواده ما فقط لباس های عروس ک ب انتخاب خودش باید انجام شه باشما و مقدمات حنابندونم و.... رو ک رسومات ب عهده شما
مامان دیانا _بله بسیار عالی
مامان ارسلان _خب ما دیگه بریم ک دیر وقته ایشاالله پس فردا عقد فردا هم میایم بریم خرید
مامان دیانا _بله دیگه
دیانا _با همه خداحافظی کردیمو همه رفتن
ما موندیم خونه پز از میوه و تمیز کردن خونه ک با کمک نیکا تمیز شد
#پارت_9۴
دیانا _با ارسلان بیرون رفتیم و همه لبخند زنان مارو همراهی کردن
بابای ارسلان _خب خب چیشد
بابای دیانا _اینا ک حرفاشونو زدن
قبلاک ما ب این مرحله رسیدیم بریم ببینیم جواب چیه؟
مامان ارسلان _چیه دیانا؟
دیانا _با لبخندی مملو از خجالت گفتم بله
همه خونه رو گذاشتن سرشون کل زدن و کلییی من و بوسیدن ارسلان و هم میبوسیدن ک شیرینی رو نیکا آورد دو خوردیم
مامان دیانا _ایشاالله نیکا خانم ب این وضع برسن
نیکا _از خجالت آب شدم متین هم لبخندی زد مامان متینو ارسلان چیزی نگفت
زندایی دیانا _اره ایشالله عروس بشه
نیکا _این خیلی منو دوصت داره نکنه پسری چیزی دارن 😂😂😂
دیانا _تا ساعتای 10 شب گپ زدیمو اینا
مامان ارسلان _خب عروس خانم مهریه چی میخوای
دیانا _من هیچی نگفتم و اجازه دادم بقیه بگن
مامان دیانا _دخترم چرا ساکتی بگو دیگه
دیانا _مهم ترین چیز تو یه ازدواج تعهد و صداقته اگه اجازه بدید همینا برام مهمن
مامان ارسلان _دخترم، مهریت اندازه سال تولدت گلم +حق انتخاب همه چی
بابای دیانا _بسیار صحیح
آقا ارسلان قبوله
بابای ارسلان _زبونتو موش خورد پسر جان
ارسلان _مگه میشه قبول نباشه
من برای بدست آوردن دیانا هر کاری میکنم
بابای ارسلان _پس اوکی مبارک باشه
همه _مبارک باشه
مامان دیانا _بقیه مقدمات با خانواده ما فقط لباس های عروس ک ب انتخاب خودش باید انجام شه باشما و مقدمات حنابندونم و.... رو ک رسومات ب عهده شما
مامان دیانا _بله بسیار عالی
مامان ارسلان _خب ما دیگه بریم ک دیر وقته ایشاالله پس فردا عقد فردا هم میایم بریم خرید
مامان دیانا _بله دیگه
دیانا _با همه خداحافظی کردیمو همه رفتن
ما موندیم خونه پز از میوه و تمیز کردن خونه ک با کمک نیکا تمیز شد
۳۷.۱k
۱۴ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.