پـارت⑦⑦
پـارت⑦⑦
ترنم٭
انتظار این کارو از رهام نداشتم آخه اون فوبیا داشت چیشد ...
همون موقع یهو مامورا ریختن تو و دور تا دوره رهام و محاصره گرفتن
رهام:هه پلیسم خبر کردی که یهو سرهنگ اومد و گفت:از اولشم از همه چی با خبر بودیم تو الان یک ساله تحت تعقیبی بالاخره تونستم پیدات کنم.
رهام:تـ و تو این جا چیکار می کنی؟ سرهنگ:چیه تعجب کردی نکنه ترسیدی البته بایدم بترسی دختر من به خاطر تو عوضی الان تو تیمارستانه
چون تو آشغال این کارو باهاش کردی.
کلا کارت اینه که بری دخترای پولدار و خوشگل و پیدا کنی و مخشونو بزنی و دیوونشون کنی راستی باید یه چیزی و به همه بگم ایشون که با اسم تقلبیش که رهام هس اومدع در واقع اسمش سینا هس سینا مالکی .
تازشم این اصلا دیوونه نیس از اولش نقشش این بود که بیاد دیوونه بازی در بیارع که همه بگن روانیه ولش کن اما اون الان گرفتار نقش دیوونه گیش شده و واقعا دیوونه شدع یه دیوونه ی روانی.
رهام:هه باشع حالا که آخر خط رسیدیم منم قبلش باید یه حرفایی بزنم.
آره من یه تقلب کارم یه آدم پست یکی که از اولش نقشش این بوده که دیوونه بازی در بیارع.
یهو یه قطره اشک از چشماش ریخت.
چی رهام داره گریه میکنه ؟؟
رهام:انقدری این نقش و بازی کردم که الان دچار این مریضیه کوفتی شدم اما من خودم نخواستم این بشم نخواستم ولی از بچه گی جوری بزرگم کردن که این شدم یه آدم عقده ای و دیوونه..
همه ی اینارو با داد و گریه می گفت تا حالا رهام و اینطور ندیده بودم.
یـک ـ پـارت ـ ویـژه ـ در ـ کـامـنـت ـ هـا.
لایـک ـ و ـ کـامـنـت ـ یـادتـون ـ نـره.
ترنم٭
انتظار این کارو از رهام نداشتم آخه اون فوبیا داشت چیشد ...
همون موقع یهو مامورا ریختن تو و دور تا دوره رهام و محاصره گرفتن
رهام:هه پلیسم خبر کردی که یهو سرهنگ اومد و گفت:از اولشم از همه چی با خبر بودیم تو الان یک ساله تحت تعقیبی بالاخره تونستم پیدات کنم.
رهام:تـ و تو این جا چیکار می کنی؟ سرهنگ:چیه تعجب کردی نکنه ترسیدی البته بایدم بترسی دختر من به خاطر تو عوضی الان تو تیمارستانه
چون تو آشغال این کارو باهاش کردی.
کلا کارت اینه که بری دخترای پولدار و خوشگل و پیدا کنی و مخشونو بزنی و دیوونشون کنی راستی باید یه چیزی و به همه بگم ایشون که با اسم تقلبیش که رهام هس اومدع در واقع اسمش سینا هس سینا مالکی .
تازشم این اصلا دیوونه نیس از اولش نقشش این بود که بیاد دیوونه بازی در بیارع که همه بگن روانیه ولش کن اما اون الان گرفتار نقش دیوونه گیش شده و واقعا دیوونه شدع یه دیوونه ی روانی.
رهام:هه باشع حالا که آخر خط رسیدیم منم قبلش باید یه حرفایی بزنم.
آره من یه تقلب کارم یه آدم پست یکی که از اولش نقشش این بوده که دیوونه بازی در بیارع.
یهو یه قطره اشک از چشماش ریخت.
چی رهام داره گریه میکنه ؟؟
رهام:انقدری این نقش و بازی کردم که الان دچار این مریضیه کوفتی شدم اما من خودم نخواستم این بشم نخواستم ولی از بچه گی جوری بزرگم کردن که این شدم یه آدم عقده ای و دیوونه..
همه ی اینارو با داد و گریه می گفت تا حالا رهام و اینطور ندیده بودم.
یـک ـ پـارت ـ ویـژه ـ در ـ کـامـنـت ـ هـا.
لایـک ـ و ـ کـامـنـت ـ یـادتـون ـ نـره.
۴.۸k
۳۱ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.