🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده
#پارت214
#جلد_دوم
بالاخره همه توی پذیرایی کوچیکه خونه ی زنی که اصلا نمیدونستم اسمش چیه واز راحیل نپرسیده بودم نشستیم و اون با بچه ب کوچیک توی بغلش نزدیکمون نشست.
پسرش بی اندازه خوشگل بود و تپل بود درست مثل مادرش.
راحیل نزدیک دوستش نشسته بود و گفت
_مینا جون یکی از بهترین دوستای منه اینقدر مهربونه و قابل اعتماد که من خواهر عزیزم و بسپارم دستشو با خیال راحت برم تهران.
حالا فهمیده بودم که اسمش میناست مینا با لبخند رو به من گفت
_ باورت نمیشه وقتی راحیل زنگ زد و گفت برام مهمون داره میاره اینقدر خوشحال شدم که دست و پامو گم کردم.
راستش رو بخوای من هیچ قوم و خویش و آشنایی ندارم که باهاش رفت و آمد کنم از وقتی هم که شوهرم فوت کرده دیگه تنهای تنها شدم .
آخه من و شوهرم هر دو نفرمون بزرگ شده ی بهزیستی هستیم و خانواده نداریم برای همین خیلی تنهام
الان انقدر خوشحالم که تو قراره یه مدت اینجا پیش من بمونی اونم با این فرشته خانومی که کنارت داری!
باتشکر بهش نگاه کردم و گفتم واقعا ازت ممنونم که به من کمک می کنی دختر فضولی نبود نمی پرسید چی شده چرا اینجام فقط گفت که کمک می کنه
بهم جاو امنیت میده از همین راضی بودم راحیل قرار شد دو روزی همینجا پیش ما بمونه و بعد به تهران و سر کارش برگرد
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#خان_زاده
#پارت214
#جلد_دوم
بالاخره همه توی پذیرایی کوچیکه خونه ی زنی که اصلا نمیدونستم اسمش چیه واز راحیل نپرسیده بودم نشستیم و اون با بچه ب کوچیک توی بغلش نزدیکمون نشست.
پسرش بی اندازه خوشگل بود و تپل بود درست مثل مادرش.
راحیل نزدیک دوستش نشسته بود و گفت
_مینا جون یکی از بهترین دوستای منه اینقدر مهربونه و قابل اعتماد که من خواهر عزیزم و بسپارم دستشو با خیال راحت برم تهران.
حالا فهمیده بودم که اسمش میناست مینا با لبخند رو به من گفت
_ باورت نمیشه وقتی راحیل زنگ زد و گفت برام مهمون داره میاره اینقدر خوشحال شدم که دست و پامو گم کردم.
راستش رو بخوای من هیچ قوم و خویش و آشنایی ندارم که باهاش رفت و آمد کنم از وقتی هم که شوهرم فوت کرده دیگه تنهای تنها شدم .
آخه من و شوهرم هر دو نفرمون بزرگ شده ی بهزیستی هستیم و خانواده نداریم برای همین خیلی تنهام
الان انقدر خوشحالم که تو قراره یه مدت اینجا پیش من بمونی اونم با این فرشته خانومی که کنارت داری!
باتشکر بهش نگاه کردم و گفتم واقعا ازت ممنونم که به من کمک می کنی دختر فضولی نبود نمی پرسید چی شده چرا اینجام فقط گفت که کمک می کنه
بهم جاو امنیت میده از همین راضی بودم راحیل قرار شد دو روزی همینجا پیش ما بمونه و بعد به تهران و سر کارش برگرد
🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
۶.۹k
۱۹ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.