پارت صد هفده غریبه آشنا
#پارت_صد_هفده #غریبه_آشنا
عکسشو از گوشیم نشونشون دادم،زینب کپ کرده بود
لیلا:ایننن خوده سهونهههه عضو اکسو
+خب آره بعد من که اصلا نمیدونستم کیه
لیلا:هنوزمم خری،کی سهونو نمیشناسه که تو نمیشناسی
+خب حالا،بعدش رفتم یه شب باهاش بیرون یکی از دوستاش اومد اون شب فقط با دوستش دعوا کردم
لیلا:اسم دوستش چی بود
+لی دونگهه
لیلا:عوضیییی خوش شانسسس،ما پسرای کج و کوله ی تو خیابون هم نگامون نمیکنن چه برسههه سهوننن و دونگهههه
+خب دیگه فرق آدم با آدم اینه
لیلا:کوفتتتت بی شعورر
+زینب تو چت شد
زینب:هان هیچی دارم گوش میدم
+خب بعدش برخلاف اون شب که یه عالم باهام دعوا کرد،اولین بار بود انقد از کسی میترسیدم،چشماش ترسناک شده بود،اما روزهای بعدش خیلیی باهام مهربون شد بعدش ازم داستان زندگیمو پرسید بهش گفتم تنهام بعد گفت
لیلا:چی گفت
+گفت دوستم داره و تنهام نمیزاره
لیلا:واییییی میشنوییی زینب،واقعا الان یعنی تو با دونگهه ایی
+اوهم خیلی پسر خوبیه ولی هیچ کس بجز اعضای اکسو نمیدونن که من با دونگهه ام به کسی نگید حتی از دهنتون هم نباید دربیاد
زینب:نه حواسمون هست
+این لباس ها و این که دختر بودنمو قبول کردم دونگهه بهم داد،خیلی کمکم کرد تا برگردم به زندگی واقعی
لیلا:آخیییی
زینب:پس..پس سهون چی شد،اون جریان قرار گذاشتنش با ایم یونا واقعیه
+اونم خودش داستان داره اول قرار بود بکهیون با یونا قرار بزاره ولی واسه چند دلیل سهون قبول کرد بخاطر بکهیون با یونا بره سر قرار که چند روز پیش تصادف کردن یونا حالش خوبه اما اونی که الان من رفتم بیمارستان پیشش عمل داشت سهون بود
زینب:چی
رنگ زینب پرید
+زینب چی شد چرا تو اینطوری میشی
زینب:چیزیم نیست،الان سهون سالمه؟
+آره خوبه عملش خوب بود فقط چند وقت نمیتونه با بچه ها اجرا کنه
لیلا:باز خوبه که سالمه
+آره
غذا رو آوردن غذا خوردیم و زینب گفت میره که بخوابه...یه چیزیش بود اسم سهون که میومد اصلن انگار میرفت توی یه جهان دیگه،از کارش سر درمیارم
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
عکسشو از گوشیم نشونشون دادم،زینب کپ کرده بود
لیلا:ایننن خوده سهونهههه عضو اکسو
+خب آره بعد من که اصلا نمیدونستم کیه
لیلا:هنوزمم خری،کی سهونو نمیشناسه که تو نمیشناسی
+خب حالا،بعدش رفتم یه شب باهاش بیرون یکی از دوستاش اومد اون شب فقط با دوستش دعوا کردم
لیلا:اسم دوستش چی بود
+لی دونگهه
لیلا:عوضیییی خوش شانسسس،ما پسرای کج و کوله ی تو خیابون هم نگامون نمیکنن چه برسههه سهوننن و دونگهههه
+خب دیگه فرق آدم با آدم اینه
لیلا:کوفتتتت بی شعورر
+زینب تو چت شد
زینب:هان هیچی دارم گوش میدم
+خب بعدش برخلاف اون شب که یه عالم باهام دعوا کرد،اولین بار بود انقد از کسی میترسیدم،چشماش ترسناک شده بود،اما روزهای بعدش خیلیی باهام مهربون شد بعدش ازم داستان زندگیمو پرسید بهش گفتم تنهام بعد گفت
لیلا:چی گفت
+گفت دوستم داره و تنهام نمیزاره
لیلا:واییییی میشنوییی زینب،واقعا الان یعنی تو با دونگهه ایی
+اوهم خیلی پسر خوبیه ولی هیچ کس بجز اعضای اکسو نمیدونن که من با دونگهه ام به کسی نگید حتی از دهنتون هم نباید دربیاد
زینب:نه حواسمون هست
+این لباس ها و این که دختر بودنمو قبول کردم دونگهه بهم داد،خیلی کمکم کرد تا برگردم به زندگی واقعی
لیلا:آخیییی
زینب:پس..پس سهون چی شد،اون جریان قرار گذاشتنش با ایم یونا واقعیه
+اونم خودش داستان داره اول قرار بود بکهیون با یونا قرار بزاره ولی واسه چند دلیل سهون قبول کرد بخاطر بکهیون با یونا بره سر قرار که چند روز پیش تصادف کردن یونا حالش خوبه اما اونی که الان من رفتم بیمارستان پیشش عمل داشت سهون بود
زینب:چی
رنگ زینب پرید
+زینب چی شد چرا تو اینطوری میشی
زینب:چیزیم نیست،الان سهون سالمه؟
+آره خوبه عملش خوب بود فقط چند وقت نمیتونه با بچه ها اجرا کنه
لیلا:باز خوبه که سالمه
+آره
غذا رو آوردن غذا خوردیم و زینب گفت میره که بخوابه...یه چیزیش بود اسم سهون که میومد اصلن انگار میرفت توی یه جهان دیگه،از کارش سر درمیارم
کاری از نویسنده گروه:@forough_wolf
#exo #Gharibeh_ashena
۸.۷k
۰۵ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.