رمان جین
رمان جین
الکس :ات چی دار....
ات:بریم عزیزم ؟
الکس :ب..بریم (جا خورده بچه )
رفتیم بیرون
ات :ببخشید که اینطوری گفتم میخواستم جلوش کم نیارم (بغض)
الکس :اشکال ندارد من تا تهش باهاتم
ات:بریم خونه ؟
الکس :بریم
از زبون ات
رسیدیم دم خونه که الکس گفت
الکس :میخوای شب پیشت بمونم ؟
دلم خیلی میخواست تنها باشم و گریه کنم
ات:نه مرسی همین طوری هم خیلی بهت زحمت دادم مرسی
الکس:نه بابا این چه حرفیه خداحافظ
ات: خداحافظ
ساعت ۹
داشتم همین طوری تو خال خودم گریه می کردم که زنگ خونه خورد درو باز کردم که جونگ کوک هولم داد داخل
ات : چته دیوونه ؟
یهو زد تو گوشم
ات:ج..جونگ کوک (گریه )
جونگکوک:اسم منو به زبونت نیار ( با عربده)
یهو شروع کرد به زدنم که نفهمیدم چی شد و چشمام دیگه هیچ جایی رو ندید
از زبون الکس
میدونستم ات الان حالش خوب نیست رفتم کلی غذا گرفتم و رفتم سمت خونش اما دیدم در بازه
الکس :ات (بلند )
دیدم همه جا پر خونه و رو زمین پر شیشه شکسته
الکس :ات از شوخی های اینجوری خوشم نمی یاد بیا بیرون (بلند)
رفتم تو اتاق خواب ات که با جسم بی جونش روی زمین مواجه شدم
الکس :ات چی دار....
ات:بریم عزیزم ؟
الکس :ب..بریم (جا خورده بچه )
رفتیم بیرون
ات :ببخشید که اینطوری گفتم میخواستم جلوش کم نیارم (بغض)
الکس :اشکال ندارد من تا تهش باهاتم
ات:بریم خونه ؟
الکس :بریم
از زبون ات
رسیدیم دم خونه که الکس گفت
الکس :میخوای شب پیشت بمونم ؟
دلم خیلی میخواست تنها باشم و گریه کنم
ات:نه مرسی همین طوری هم خیلی بهت زحمت دادم مرسی
الکس:نه بابا این چه حرفیه خداحافظ
ات: خداحافظ
ساعت ۹
داشتم همین طوری تو خال خودم گریه می کردم که زنگ خونه خورد درو باز کردم که جونگ کوک هولم داد داخل
ات : چته دیوونه ؟
یهو زد تو گوشم
ات:ج..جونگ کوک (گریه )
جونگکوک:اسم منو به زبونت نیار ( با عربده)
یهو شروع کرد به زدنم که نفهمیدم چی شد و چشمام دیگه هیچ جایی رو ندید
از زبون الکس
میدونستم ات الان حالش خوب نیست رفتم کلی غذا گرفتم و رفتم سمت خونش اما دیدم در بازه
الکس :ات (بلند )
دیدم همه جا پر خونه و رو زمین پر شیشه شکسته
الکس :ات از شوخی های اینجوری خوشم نمی یاد بیا بیرون (بلند)
رفتم تو اتاق خواب ات که با جسم بی جونش روی زمین مواجه شدم
- ۲۷.۴k
- ۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط