فیک جداناپذیر پارت ۹۰
فیک جداناپذیر پارت ۹۰
استاید دوم مدل موهای جدید ات
استاید سوم ناخونای کاشته شده ی ات
همشون سلیقه ی من کیوت و دافی و خفنی همه با هم قاطی
موهای ات دریای جونگ کوک بود
وقتی ات فهمید
موهاشو کوتاه کرد
انگار دنیای جونگ کوک رو ازش گرفتن😂
از زبان ات
وای انگار شده بودم اصلأ یکی دیگه حتی خودمم خودمو نمیشناختم چقدر جینگول بینگول و داف و پر زرق و برق و سانتی مانتال شده بودم خیلی سوسولی و جیگر شده بودم طوری که دلم می خواست اصلا خودم یا خودم ازدواج کنم
چتری هام جلوی دیدمو گرفته بودم نمی تونستم خیلی خوب ببینم بخاطر همین جنی دستمو گرفت که یه وقت نخورم به در دیوار اصلا نمی تونستم جلومو ببینم
از آرایشگاه زدیم بیرون وقتی چونگ هی رو دیدم داشت همینجور به در آرایشگاه خیره میشد انگار اصلا مارو نشناخت ما هم از این موقعیت سو استفاده کردیم و رفتیم راحت برای خودمون می گشتیم
ساعت ها مثل دیوونه های علاف تو پاساژ و کوچه ها و خیابونا و این ور اون ور می چرخشیدیم هوا هم دیگه تاریک شده بود
انقدر پیاده روی کردیم که دیگه پایی برام باقی نمونده موند خیلی پاهام درد می کردن کوفه شده بودن (تازه قرار از این بدتر هم شه چون جونگ کوک امشب جوری درت می زاره یه جوری تلافی می کنه که دلت برای راه رفتن تنگ شه دیگه به قول معروف به گوه. خوردن بیوفتی)
از زبان نویسنده
ات هنوز مشنگی داغی نمی دونی چه غلطی کردی موهاتو کوتاه کردی یا حضرت فیل یا علی خودت دست ات رو بگیر یا عزرائیل خودت بیا دست ات رو بگیر و با خودت ببر بهشت حداقل اینجوری زودتر بمیره شب با درد نمیره چون قراره کوک بدجوری خفش کنه
از زبان ات
جنی دستمو گرفت و کشوندم بردم تو یه کلاپ منم که انگار از خود بی خورد شده بودم همش شراب می خوردمو مست می کردم هروی دستم می اومدم رو می خوردم (یه وقت تریاک نکشی؟الکل نخوری پاک از دنیابری)
خیلی مست کرده بودم نگاهای خیلی ناجور و منفی و سنگینی رو روی خودم حس می کردم
داشت دیگه حالم بد میشد سریع رفتم طبقه ی بالا و هرچی که خودمو بالا آوردم (ایشش حقته خدا خیر کن جونگ کوک نفهمه وگرنه دیگه تموم)
وقتی از دستشویی اومدم بیرون چندتامرد دورم کردنو در دستشویی رو قفل کردن منم که مست بودم هوشیار بودنم هم سخت بود
یکی:جلوتو می بینی خوشگله؟
اون یکی:خوبی خوشگلم میخوای آرومت کنم؟
یکی دیگه: چقدرم داف خدایی هیچ دختری رو به خوشگلی ودافی این یکی ندیدم اندامش بدجوری تحریک کننده و جذابه مگه نه باربی؟
ات: بزارین برم
راهو برام باز کردن منم با خیال خوش وقتی داشتم از کنارشون رد میشدم یکی شون اومد از پشت گرفتتم و دستشو گذاشت جلوی دهنم که جیغنزنم
اصلا جون مقابله باهاشونو نداشتم
فقط هی خدا خدا می کردم یکی بیاد و منو از دست اینا نجات بده
جونگ کوک کجایی
استاید دوم مدل موهای جدید ات
استاید سوم ناخونای کاشته شده ی ات
همشون سلیقه ی من کیوت و دافی و خفنی همه با هم قاطی
موهای ات دریای جونگ کوک بود
وقتی ات فهمید
موهاشو کوتاه کرد
انگار دنیای جونگ کوک رو ازش گرفتن😂
از زبان ات
وای انگار شده بودم اصلأ یکی دیگه حتی خودمم خودمو نمیشناختم چقدر جینگول بینگول و داف و پر زرق و برق و سانتی مانتال شده بودم خیلی سوسولی و جیگر شده بودم طوری که دلم می خواست اصلا خودم یا خودم ازدواج کنم
چتری هام جلوی دیدمو گرفته بودم نمی تونستم خیلی خوب ببینم بخاطر همین جنی دستمو گرفت که یه وقت نخورم به در دیوار اصلا نمی تونستم جلومو ببینم
از آرایشگاه زدیم بیرون وقتی چونگ هی رو دیدم داشت همینجور به در آرایشگاه خیره میشد انگار اصلا مارو نشناخت ما هم از این موقعیت سو استفاده کردیم و رفتیم راحت برای خودمون می گشتیم
ساعت ها مثل دیوونه های علاف تو پاساژ و کوچه ها و خیابونا و این ور اون ور می چرخشیدیم هوا هم دیگه تاریک شده بود
انقدر پیاده روی کردیم که دیگه پایی برام باقی نمونده موند خیلی پاهام درد می کردن کوفه شده بودن (تازه قرار از این بدتر هم شه چون جونگ کوک امشب جوری درت می زاره یه جوری تلافی می کنه که دلت برای راه رفتن تنگ شه دیگه به قول معروف به گوه. خوردن بیوفتی)
از زبان نویسنده
ات هنوز مشنگی داغی نمی دونی چه غلطی کردی موهاتو کوتاه کردی یا حضرت فیل یا علی خودت دست ات رو بگیر یا عزرائیل خودت بیا دست ات رو بگیر و با خودت ببر بهشت حداقل اینجوری زودتر بمیره شب با درد نمیره چون قراره کوک بدجوری خفش کنه
از زبان ات
جنی دستمو گرفت و کشوندم بردم تو یه کلاپ منم که انگار از خود بی خورد شده بودم همش شراب می خوردمو مست می کردم هروی دستم می اومدم رو می خوردم (یه وقت تریاک نکشی؟الکل نخوری پاک از دنیابری)
خیلی مست کرده بودم نگاهای خیلی ناجور و منفی و سنگینی رو روی خودم حس می کردم
داشت دیگه حالم بد میشد سریع رفتم طبقه ی بالا و هرچی که خودمو بالا آوردم (ایشش حقته خدا خیر کن جونگ کوک نفهمه وگرنه دیگه تموم)
وقتی از دستشویی اومدم بیرون چندتامرد دورم کردنو در دستشویی رو قفل کردن منم که مست بودم هوشیار بودنم هم سخت بود
یکی:جلوتو می بینی خوشگله؟
اون یکی:خوبی خوشگلم میخوای آرومت کنم؟
یکی دیگه: چقدرم داف خدایی هیچ دختری رو به خوشگلی ودافی این یکی ندیدم اندامش بدجوری تحریک کننده و جذابه مگه نه باربی؟
ات: بزارین برم
راهو برام باز کردن منم با خیال خوش وقتی داشتم از کنارشون رد میشدم یکی شون اومد از پشت گرفتتم و دستشو گذاشت جلوی دهنم که جیغنزنم
اصلا جون مقابله باهاشونو نداشتم
فقط هی خدا خدا می کردم یکی بیاد و منو از دست اینا نجات بده
جونگ کوک کجایی
۳۰.۹k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.