Love:
Love:
Part3
با دست طرف خون تو رگام یخ بست همون دستی که توش حلقه بود نهههههه ات
رفتم جلو داد زدم " اتتتتت عزیزم بیدار شو خواهش میکنم بیدار شووووو من غلط کردم اشتباه کردم من نباید میزاشتم بری تورو خدا چشماتو باز کن هق .... چشماتو باز کن دوباره باهام حرف بزن منو ترک نکن بدون تو میمیرم هق .....
تا اینکه آمبولانس اومد و سریع این هه و به بیمارستان منتقل کردن و به اتاق عمل بردن ..
پشت در اتاق عمل دلم مثل سیر و سرکه میجوشید وقتی همه فهمیدن اومدن ولی سوجون (برادر ات) خیلی عصبانی بود چون خواهر یکی یدونشو دست من داد ولی من چیکارش کردم
سوجون " جونگکوک چراااااا چراااا باید خواهرمو الان توی بیمارستان ببینم چرا باید عزیز دردونمو توی اتاق عمل ببینم من بهت اعتماد کردم و خواهرمو دستت سپردم الان باید توی اتاق عمل ببینمش فقط بلایی سر و خواهرم و خواهرزادم بیاد خودتو مرده فرض کنننننن ..
سوهو(شوهر خواهر ات )" هیونگ ولش کن
که بلخره ات و از اتاق عمل بیرون آوردن
همه به سمت دکترش هجوم بردیم
جونگکوک " آقای دکتر حال همسرم چطوره لطفا بگین حالش خوبه هق ....
دکتر " خداروشکر هیچ خطری مادر و فرزند رو تهدید نمیکنه و حالشون خوبه ولی باید مواظب باشید که دیگه خونریزی نکنن با توجه به چیزی که من فهمیدم امروز صبح هم خونریزی کرده بودن . خیلی مواظب همسرتون باشین بدنشون بسیار ضعیفه با یه تلنگر از بین میرن......
Part3
با دست طرف خون تو رگام یخ بست همون دستی که توش حلقه بود نهههههه ات
رفتم جلو داد زدم " اتتتتت عزیزم بیدار شو خواهش میکنم بیدار شووووو من غلط کردم اشتباه کردم من نباید میزاشتم بری تورو خدا چشماتو باز کن هق .... چشماتو باز کن دوباره باهام حرف بزن منو ترک نکن بدون تو میمیرم هق .....
تا اینکه آمبولانس اومد و سریع این هه و به بیمارستان منتقل کردن و به اتاق عمل بردن ..
پشت در اتاق عمل دلم مثل سیر و سرکه میجوشید وقتی همه فهمیدن اومدن ولی سوجون (برادر ات) خیلی عصبانی بود چون خواهر یکی یدونشو دست من داد ولی من چیکارش کردم
سوجون " جونگکوک چراااااا چراااا باید خواهرمو الان توی بیمارستان ببینم چرا باید عزیز دردونمو توی اتاق عمل ببینم من بهت اعتماد کردم و خواهرمو دستت سپردم الان باید توی اتاق عمل ببینمش فقط بلایی سر و خواهرم و خواهرزادم بیاد خودتو مرده فرض کنننننن ..
سوهو(شوهر خواهر ات )" هیونگ ولش کن
که بلخره ات و از اتاق عمل بیرون آوردن
همه به سمت دکترش هجوم بردیم
جونگکوک " آقای دکتر حال همسرم چطوره لطفا بگین حالش خوبه هق ....
دکتر " خداروشکر هیچ خطری مادر و فرزند رو تهدید نمیکنه و حالشون خوبه ولی باید مواظب باشید که دیگه خونریزی نکنن با توجه به چیزی که من فهمیدم امروز صبح هم خونریزی کرده بودن . خیلی مواظب همسرتون باشین بدنشون بسیار ضعیفه با یه تلنگر از بین میرن......
۳.۴k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.