p15
مکس:پس حل شد دیگه...پشت سر ما حرکت کنید که راهو گم نکنین...(و راه افتادن سمت ایی که میخواستن برن)
(مکس و میا توی ماشین مکس...ات و جونگ کوک هم توی ماشین کوک)
(10 تا بادیگارد پشت سر اته و کوک هستن..پنج تاش مال اته و پنج تاش مال کوک ...چون ادمای معروفی هستن و دشمن خیلی دارن برای اطمینان اوناهم پشت سرشون میان)
ویو توی ماشین اته و کوک
خیلی ساکت نشسته بودن و فقط صدای اگزوز ماشین به گوش میرسید و دلیل این صدا تند رفتن بود....
ات:هی کوک..
کوک:هوم..(متعجب به دلیل اینکه کوک صداش زد)
ات:میگم خیلی بیروح نیست ماشینت....
کوک:فکر نمیکنم...(اروم و بم)(با یه دستش فرمون رو گرفته و اون یکی دستش روی دندس )
ات:توغلط کردی که فکر نمیکنی ....(که یهو اته ظبط ماشین رو روشن کرد و اهنگ مورد علاقش رو سرچ کرد و گذاشت ...)
ات:به این میگن حس خوب...(با صدای بلند و ذوق چون صدای هنگ زیاد بود...)
که اته یهو رفت در گوش کوک...
ات:میگما میشه ساندروف رو بزنی(ذوق و خیلی نزدیک گوش جونگ کوک بود)
کوک:اوکی...(با یه پوزخند شیطون)
که اته رفت بالا و باد موهای بلند و موج دارشو توی هوا میرقصوند ....که یهو کوک از فرصت استفاده کرد و یه دنده معکوس رفت ...سرعت که دیگه نزدیک180بود ...هردوی میخندیدن و به بادیگاردا میخندیدن که یهو ما سرعت گرفتیم اونا جاموندن...
ویو کوک
وقتی اته اومد درگوشم نفس داغش به گردنم میخورد...این بشر خیلی اغوا کنندس ...واقعا خیلی خوش حالم که پیششم ...
براش که ساندروف رو زدم رفت بالا و برای خودش میخندید و بادیگاردارو مسخره میکرد .. منم باهر خندیدنش خندم میگرفت که یهو ....
چشمم رفت روی اینه ...
رون های سفید و عضله ای خوشگل اته رو نمایش داد...
یکم که توجه کردم دیدم تتوی روی رون پاهای اتس....
خیلی اغوا کننده بود نمیتونستم خودمو کنترل کنم که یهو دیدم اته اومد..پایین و ساندروف رو بست....
ات:وایی خیلی حال داد...(خنده و خوشحال)
(اته یکم لباسش بالا رفته بود و کل تتوش معلوم شد ...دید که کوک داره نگاهشون میکنه..)
ات:خوشگله..
کوک:چی...؟
ات:تتوهام..
کوک:اهوم ..خیلی ظریفه..به پاهات میاد..(حواسش رو داد به رانندگی)
ات:خب حالا من میخام یه کاری کنم ...ولی حواست به رانندگیت باشه به کشتمون ندی....
که یهو....اته.......
(مکس و میا توی ماشین مکس...ات و جونگ کوک هم توی ماشین کوک)
(10 تا بادیگارد پشت سر اته و کوک هستن..پنج تاش مال اته و پنج تاش مال کوک ...چون ادمای معروفی هستن و دشمن خیلی دارن برای اطمینان اوناهم پشت سرشون میان)
ویو توی ماشین اته و کوک
خیلی ساکت نشسته بودن و فقط صدای اگزوز ماشین به گوش میرسید و دلیل این صدا تند رفتن بود....
ات:هی کوک..
کوک:هوم..(متعجب به دلیل اینکه کوک صداش زد)
ات:میگم خیلی بیروح نیست ماشینت....
کوک:فکر نمیکنم...(اروم و بم)(با یه دستش فرمون رو گرفته و اون یکی دستش روی دندس )
ات:توغلط کردی که فکر نمیکنی ....(که یهو اته ظبط ماشین رو روشن کرد و اهنگ مورد علاقش رو سرچ کرد و گذاشت ...)
ات:به این میگن حس خوب...(با صدای بلند و ذوق چون صدای هنگ زیاد بود...)
که اته یهو رفت در گوش کوک...
ات:میگما میشه ساندروف رو بزنی(ذوق و خیلی نزدیک گوش جونگ کوک بود)
کوک:اوکی...(با یه پوزخند شیطون)
که اته رفت بالا و باد موهای بلند و موج دارشو توی هوا میرقصوند ....که یهو کوک از فرصت استفاده کرد و یه دنده معکوس رفت ...سرعت که دیگه نزدیک180بود ...هردوی میخندیدن و به بادیگاردا میخندیدن که یهو ما سرعت گرفتیم اونا جاموندن...
ویو کوک
وقتی اته اومد درگوشم نفس داغش به گردنم میخورد...این بشر خیلی اغوا کنندس ...واقعا خیلی خوش حالم که پیششم ...
براش که ساندروف رو زدم رفت بالا و برای خودش میخندید و بادیگاردارو مسخره میکرد .. منم باهر خندیدنش خندم میگرفت که یهو ....
چشمم رفت روی اینه ...
رون های سفید و عضله ای خوشگل اته رو نمایش داد...
یکم که توجه کردم دیدم تتوی روی رون پاهای اتس....
خیلی اغوا کننده بود نمیتونستم خودمو کنترل کنم که یهو دیدم اته اومد..پایین و ساندروف رو بست....
ات:وایی خیلی حال داد...(خنده و خوشحال)
(اته یکم لباسش بالا رفته بود و کل تتوش معلوم شد ...دید که کوک داره نگاهشون میکنه..)
ات:خوشگله..
کوک:چی...؟
ات:تتوهام..
کوک:اهوم ..خیلی ظریفه..به پاهات میاد..(حواسش رو داد به رانندگی)
ات:خب حالا من میخام یه کاری کنم ...ولی حواست به رانندگیت باشه به کشتمون ندی....
که یهو....اته.......
۱۱.۷k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.