֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ
֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_257🎀•
دلبر كوچولو
-ناز نکن بیا بریم
-میگم نمیخام
داد بلندی کشید که عقب رفتم و خواستم از در بیرون برم که پاهام گیر کرد و محکم روی زمین افتادم
-آخ
-چت شد دست و پا چلفتی
-خوبم پاهام درد میکنه
نزدیکم شد و پای چپم تو دستش گرفت
-ضرب دیده
-خب درد میکنه خیلی
-خوب میشه
چشماش تو چشمام دوخت
و سر تابوند
-بلند شو برو نمایش بازی نکن
-ارسلان نزن تو ذوقم دیگه
-بچه ای دیگه برو پایین میام
با خوشحالی سمت سالن رفتم روی یک میز نشستم
یک ربع منتظر موندم
که ارسلان با پیرهنی که نصف دکمه هاش باز بود پایین اومد
-چه بیشعوری این چه ریختیه مردم دلشون میخاد֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_257🎀•
دلبر كوچولو
-ناز نکن بیا بریم
-میگم نمیخام
داد بلندی کشید که عقب رفتم و خواستم از در بیرون برم که پاهام گیر کرد و محکم روی زمین افتادم
-آخ
-چت شد دست و پا چلفتی
-خوبم پاهام درد میکنه
نزدیکم شد و پای چپم تو دستش گرفت
-ضرب دیده
-خب درد میکنه خیلی
-خوب میشه
چشماش تو چشمام دوخت
و سر تابوند
-بلند شو برو نمایش بازی نکن
-ارسلان نزن تو ذوقم دیگه
-بچه ای دیگه برو پایین میام
با خوشحالی سمت سالن رفتم روی یک میز نشستم
یک ربع منتظر موندم
که ارسلان با پیرهنی که نصف دکمه هاش باز بود پایین اومد
-چه بیشعوری این چه ریختیه مردم دلشون میخاد
#PART_257🎀•
دلبر كوچولو
-ناز نکن بیا بریم
-میگم نمیخام
داد بلندی کشید که عقب رفتم و خواستم از در بیرون برم که پاهام گیر کرد و محکم روی زمین افتادم
-آخ
-چت شد دست و پا چلفتی
-خوبم پاهام درد میکنه
نزدیکم شد و پای چپم تو دستش گرفت
-ضرب دیده
-خب درد میکنه خیلی
-خوب میشه
چشماش تو چشمام دوخت
و سر تابوند
-بلند شو برو نمایش بازی نکن
-ارسلان نزن تو ذوقم دیگه
-بچه ای دیگه برو پایین میام
با خوشحالی سمت سالن رفتم روی یک میز نشستم
یک ربع منتظر موندم
که ارسلان با پیرهنی که نصف دکمه هاش باز بود پایین اومد
-چه بیشعوری این چه ریختیه مردم دلشون میخاد֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_257🎀•
دلبر كوچولو
-ناز نکن بیا بریم
-میگم نمیخام
داد بلندی کشید که عقب رفتم و خواستم از در بیرون برم که پاهام گیر کرد و محکم روی زمین افتادم
-آخ
-چت شد دست و پا چلفتی
-خوبم پاهام درد میکنه
نزدیکم شد و پای چپم تو دستش گرفت
-ضرب دیده
-خب درد میکنه خیلی
-خوب میشه
چشماش تو چشمام دوخت
و سر تابوند
-بلند شو برو نمایش بازی نکن
-ارسلان نزن تو ذوقم دیگه
-بچه ای دیگه برو پایین میام
با خوشحالی سمت سالن رفتم روی یک میز نشستم
یک ربع منتظر موندم
که ارسلان با پیرهنی که نصف دکمه هاش باز بود پایین اومد
-چه بیشعوری این چه ریختیه مردم دلشون میخاد
۵.۴k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.