عشق بد پارت 17

ویو ات
با سر درد شدیدی بیدار شدم دیدم تو اتاق جونگکوک هستم سریع از تخت بلند شدم و از اتاق رفتم بیرون داشتم از پله ها پایین میرفتم که یهو دیدم جونگکوک اونجاست داشتم میرفتم بیرون اما در قفل بود

(ات رو به جونگکوک)
+چرا در قفله
_چون نمی‌زارم بری بیرون
+(پوزخند)اون وقت شما کی باشید؟
_دوس پسرت
+نه بابا
+من قبلاً دوش پسر داشتم اما الان نه حالا هم درو باز کن می‌خوام برم
_نه
+گفتم باز کن
_منم گفتم نه
+جونگکوک لطفاً در رو باز کن
_چرا از دستم فرار می‌کنی ؟
+واقعاً اینو می‌پرسی....معلومه چون تو مافیا هستی من از مافیا میترسم
_چرا
+چون اونا به انسان های بی گناه آسیب میزنن ..میکشنشون ..شکنجه شود میدن... حالا فهمیدی
_ولی من با تو اینکارا رو نمیکنم
+شاید الان نکنی ولی معلوم نیس قراره توی آینده چه بلایی سرم بیاری
+حالا هم در رو باز کن

جونگکوک میاد پیش ات و اونو به دیوار میچسبونه

+چیکار میکنی؟...ولم کن
_فقط یه دونه بعد می‌زارم بری
+چ....


حرف ات با بوسه ی جونگکوک قطع شد جونگکوک داشت لبای ات رو می‌بوسید و مک های ارومی میزد

ویو ات
خواستم حرف بزنم که یهو کوک منو بوسید و مک های ارومی میزد منم همراهی کردم درسته مافیاست اما من دوسش دارم ولی نمیتونم باهاش زندگی کنم
جونگکوک از ات جدا شد

_عالی بود بیب
+ولم کن در رو باز کن
_(کوک در رو باز نمیکنه)
ات میره بیرون اما وقتی چند قدم بر می داره با صدای جونگکوک می ایستد

_فک نکن گذاشتم بری یعنی آزادی..توی لونه ی مورچه هم باشی پیدات میکنم

ات سریع از اونجا دور میشه ...






شرایط
6لایک
5کامنت
••••••|••••••




دوستان ببخشید چند روز نبودم قضیه اینکه من نت نداشتم برای همین ❤️‍🔥
دیدگاه ها (۱۲)

عشق بد پارت 18

عشق بد پارت 19

عشق بد پارت 16

عشق بد پارت 15

پارت نوزدهم امگای شیرین من 🌷 (رفت)_ اخشهه قلبم داشت میرفتم ت...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۲#

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 7 " ویو ا.ت : داشتم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط