𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝒰𝓃𝓀𝓃𝑜𝓌𝓃 𝒹𝑒𝓈𝓉𝒾𝓃𝒶𝓉𝒾𝑜𝓃
𝐏𝐚𝐫𝐭:⁵⁹
مارگارت: اولیویا هم کیک های خوشمزه ایی درست میکنه
اولیویا:آه..بله(نگران)
+″بعد از لحنش متوجه شدم خانم دست به سیاه و سفید هم نزده چه برسه به کیک پزی″
م.ک:پس امروز برای دسر کیک داریم!
اولیویا:بله...
+″متوجه نگاه های نگران شاهزاده شدم از موقعی که اومدم انگار نگران بود پس اروم بدون اینکه کسی بشنوه بهش گفتم ″
+سرورم ؟حالتون خوبه؟اخه انگار نگران چیزی هستین؟
-من خوبم(سرد)
+″دیگه کشش ندادم و رفتم داخل اتاقمون که دیدم روی میز دراور یه پاکت نامه هست پس رفتم و نامه رو از پاکت در اوردم روش نوشته بود″برای ا.ت″ بازش کردم و شروع کردم به خوندن″
نامه:″ا.ت ا.ت ا.ت.....اسمت باحاله دوباره هم بهت نامه دادم...فکر کنم بدونی دیگه کیم! کشش نمیدم دوست ندارم یه نامه طولانی بنویسم خلاصه میگم! اگه نمیخوای اون شاهزاده ی عزیزت جلوی چشمات پر پر شه خودتو متعلق به من کن! برای من شو......حق انتخاب باتوعه یا نمیای و لحظه های اخرتو با اون شاهزاده داری یا میای و شاهزاده زنده میمونه و تو برای من میشی....راستش اگه نیای ممکنه تک به تک عزیزات جلوی چشمات پر پر بشن!
جانگ شیک...
+″بعد از خوندن نامه کم کم اشکام سرازیر شد که متوجه ورود شاهزاده شدم که بعد از دیدن اشکام نگاه متعجبش رو حس کردم ولی نتونستم تکون بخورم.....کاملا شک شده بودم.......
𝐏𝐚𝐫𝐭:⁵⁹
مارگارت: اولیویا هم کیک های خوشمزه ایی درست میکنه
اولیویا:آه..بله(نگران)
+″بعد از لحنش متوجه شدم خانم دست به سیاه و سفید هم نزده چه برسه به کیک پزی″
م.ک:پس امروز برای دسر کیک داریم!
اولیویا:بله...
+″متوجه نگاه های نگران شاهزاده شدم از موقعی که اومدم انگار نگران بود پس اروم بدون اینکه کسی بشنوه بهش گفتم ″
+سرورم ؟حالتون خوبه؟اخه انگار نگران چیزی هستین؟
-من خوبم(سرد)
+″دیگه کشش ندادم و رفتم داخل اتاقمون که دیدم روی میز دراور یه پاکت نامه هست پس رفتم و نامه رو از پاکت در اوردم روش نوشته بود″برای ا.ت″ بازش کردم و شروع کردم به خوندن″
نامه:″ا.ت ا.ت ا.ت.....اسمت باحاله دوباره هم بهت نامه دادم...فکر کنم بدونی دیگه کیم! کشش نمیدم دوست ندارم یه نامه طولانی بنویسم خلاصه میگم! اگه نمیخوای اون شاهزاده ی عزیزت جلوی چشمات پر پر شه خودتو متعلق به من کن! برای من شو......حق انتخاب باتوعه یا نمیای و لحظه های اخرتو با اون شاهزاده داری یا میای و شاهزاده زنده میمونه و تو برای من میشی....راستش اگه نیای ممکنه تک به تک عزیزات جلوی چشمات پر پر بشن!
جانگ شیک...
+″بعد از خوندن نامه کم کم اشکام سرازیر شد که متوجه ورود شاهزاده شدم که بعد از دیدن اشکام نگاه متعجبش رو حس کردم ولی نتونستم تکون بخورم.....کاملا شک شده بودم.......
۹۷۹
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.