Wild rose cabaret

• Wild rose cabaret •

#part198

#leoreza

با دو انگشت کوبید رو سینم
نگار: کار توعه آره آدم فرستادی بر من

_چی میگه هرروز یه حرف از خودت در میاری

زنگ به تلفن خورد که جواب دادم ، منشی وقتی گفت پانیذ اومده نگار نیشخندی زد اما اهمیت ندادم قطع کردم

نگار : هان یعنی میگی من اون مرتیکه رو نفرستادم

بازوش رو گرفتم
_اگه من فرستاده بودم چرا تا الان صبر کرده بودم کارت رو يکسره میکردم

در باز شد و نگار از فرصت استفاده کرد و لباش گذاشت رو لبام ، نداشتم ۱ ثانیه هم بگذره که از خودم جداش کردم

سمت پانیذ برگشتم ‌
_پا..پانیذ توضیح میدم

تا برسم تن‌اش رو بغلم گرفتم ، نگار که فهمید قضیه بيخ پیدا کرد با ترس زد بیرون

شوکه دو انگشت ام رو سمت دستش بردم کند میزد ، منشی با وارد شدنش هینی کشید

_زنگ بزنن به آمبولانس زودد باشش

دستی به صورتش کشیدم
_همه‌کسم پاشو قربونت برم پاشو..

بابا با عجله وارد شد زانو زد کنارش و دستی به پیشونیش کشید
بابا: چیشده رضا چی میگن بقیه

با بغض لب زدم
_بابا ،بابا تنهام نمیزاره که حالش خوب میشه

بابا: نه بابا جان ....چیشددد خانم احمدی‌ی

با هل وارد اتاق شد
منشی: اقاا زنگ زدم نزدیکن

هر لحظه ضربانش رو چک میکردم با هر بار چک کردن بدتر حالم بد می‌شد ، انقدر گیچ شده بودم

بدون هیچ فکری پانیذ رو دستام بلند کردم و قدم برداشتم بابا صدام میزد

اما برام مهم نبود ، فکر کردن به نبودش دیونه ام میکرد جلو آسانسور در باز شد و کادر درمان اومدن گذاشتم رو تخت

و با هم به سمت پایین رفتیم بردن داخل آمبولانس
_میتونم بیام همسرشم

بفرماییدی گفت که منم سوار شدم ، اکسیژن بهش وصل کردن و من فقط فقط دستش رو تو دستم گرفتم

بوسه ای بهش زدم
پرستار: بیماری خاصی دارن

_بیماری قلبی دارن به دکترش زنگ میزنم خودش رو برسونن.

سری تکون داد و اسم بیمارستان رو گفت ، پیامی بر دکتر فرستادم که سریع جواب داد نزدیک بود سریع میرسوند

رسیدیم که سریع منتقلش کردن اتاق عمل پشت اتاق عمل بودم طی ۱۵‌دقیقه بابا و نیکا اومدن

نیکا با اشک لب زد
نیکا: چیشد ؟ چطوره خوبه

بابا: آروم نیکا هنوز فعلا معلوم نیست

به دیوار تکیه دادم و سر خوردم نبودش لرزی به بدنم انداخت چشم بستم و به چهره اش که تصور می‌کردم

و غرق اش شدم
بابا: مادرجون داره میاد مامانت بر همین نیومد

چشم باز کردم و لب زدم
_آره بیاد دسته‌گل نوه اش رو ببینه...

#panleo
#mehrashad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
دیدگاه ها (۱۴)

• Wild rose cabaret •#part199#leoreza کسی حرفی نزد و نیکا کن...

• Wild rose cabaret • #part200#leoreza ممد: کاری که شده فعلا...

• Wild rose cabaret •#part197#panizتا نیمه شب کنار هم بودیم ...

• Wild rose cabaret •#part196#panizدستی به گونم کشید رضا: پا...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۹#

#why_himpart:82,صبح شده بود دیشب از فکر اینکه چطوری بخوام دا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط