کوک ات

کوک ات
▪️سن: کوک ۳۰ ات ۲۶ ▪️کوک و ات ..باهم ازدواج کردن ▪️ات بیماری آسم داره یعنی نفس کم میاره و
مجبوره از یه نوع دستگاه کوچیک استفاده کنه▪️
کوک خیلی مراقبه ات هست و همیشه همه جا یدونه از
اون دستگاه ها گذاشته مثلا توی داشبرد ماشین یکی توی
آسپزخونه و..▪️
کوک همیشه با من شوخی میکنه ایندفعه نوبت منه که تلافی
کنم رفتم توی پذیرایی و دستگاه رو قایم کردم
کوک اومد
ک: عشقم بیا بریم فیلم نگا کنیم
ات: باشه ولی وایسا اینا رو هم ببریم..بیا کمک
ک: وایی چقدر زیادهه
ات: 🙂
ک: مرسی عشقم
🍿🍨🍪🍕🍔

چند دقیقه گذشت الکی دستمو گذاشتم توی جیبم و گفتم دستگاه؟
کوک بلند شد و در میز رو باز کرد و دید دستگاه نیست
الکی سرفه کردم و چند بار گفتم کوک.....دستگاه
کوک استرس گرفت چون نمیتونست پیدا کنه
حالا وقت نمایش اصلیه
افتادم روی زمین (دراز کشیده) و دستمو گذاشتم روی گلوم و گفتم کوکی جون
کوک اومد پیشم و با استرس و لرزش گفت م.منتظر بمون ا.للان میارم بعد رفتم سمت آشپزخونه
دستگاه رو آورد
کوک: ات....ات
شروع کردم به خندین...نشستم و
گفتم واقعا خوب بودی عشقم
کوک ناراحت شد واشک توی چشماش جمع شدن با
و با عصبانیت گفت: بنظرت شوخی خوبی
بود....فکر کردی کارت خیلی خوب بود....میدونی داشتم سکته
میکردم....میدونی توی چند دقیقه مردم و زنده شدم....بلند داد زد : این کارت خیلی بی معنی بود
ات: ...
کوک: واقعا که..فکر کردی من دوست دارم اتفاقی برات بیوفته
ات:...
کوک: جواب بده
ات: نه
کوک دید ات ناراحته رفت سمتش و بغلش کرد
کوک: دیگه از این کارا نکن...حتی شوخی این کار هم بده
ات: معذرت میخوام
کوک: باشه باشه بیا بشینیم
ات: منو میبخشی؟
کوک: اره عشقم...مهم اینه که حالت خوبه
💋
تمام
دیدگاه ها (۵)

وقتی بارداری و با هم دعوا میکنید

ات در حال قدم زدن در فرودگاه بود که جمعیت زیادی را دیدید. نز...

ات: ده میلیون وون پلیس: کی ات: د.دیروزپلیس : کجا و....پدر ات...

ات: و.و لی دیروز ۱۰ میلیون گرفتم ج.جیمین شاید ندهباباش دستشو...

هنرمند کوچولوی من

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۸

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط