Part:36
Part:36
امیلی ماجرا رو تعریف کرد، البته تا جایی که تهیونگ باید میدونست.
مثلاً از اتفاق چندین سال پیش چیزی نگفت، برای همین برای تهیونگ عجیب بود که وقتی دلیل منطقی برای این کار وجود نداره، چرا مارکو نباید اجازه بده که امیلی هم باهاشون همراهی کنه!
تقریبا میشه گفت تهیونگ چیزی نداشت در اون باره بگه.
نه میدونست چجوری به امیلی دلداری بده، و یا یک راه حل برای این مشکل دست و پا کنه.
- من با پدرم در این مورد حرف میزنم. مطمئنا اون میتونه پدرت رو راضی کنه.
روزنهی امیدی برای امیلی روشن شد.
کمی از حالت ناراحتش خارج شد.
ممنونی زیر لب گفت، و بعد از اون چیزی شنیده نشد.
با اینکه اون فضا کوچیک بود، اما به شکل عجیبی برای هر دو نفر حاضر زیبا و لذت بخش بود.
تهیونگ نفس عمیقی کشید. دستش رو، پشت امیلی چند بار زد. و با یک جمله همراهیش کرد.
- همه چیز درست میشه.
تهیونگ واقعا هیچ نظری در باره اینکه چه به حال و روز امیلی انداخته، خبر نداشت.
چون امیلی داشت به لبخند مستطیلی که روی صورت پسر مو مشکی بود، نگاه میکرد.
و هیچ چیز از صورتش پیدا نبود.
تهیونگ قصد داشت که بعدش از اونجا بره، اما خودش هم نمیدونست چرا حتی یک اینچ هم تکون نخورده.
اون خودش رو خوب میشناخت، آدم به ظاهر سردی بود.
حتی این رو چند نفر از کسانی که فقط دو بار دیدن بودنش هم گفتن.
اما اون خود واقعیش رو به کسانی که واقعا براش نزدیک بودن نشون میداد.
اون فردی خونگرم و با قلبی مهربونه.
اما حالا یه چیز متفاوت بود...
اون از امیلی شناختی نداشت.
درسته حدود دو هفتهای در یک محیط زندگی کردن.
اما دلیل بر این نمیشه که همدیگه رو خیلی خوب میشناسند.
کسانی هستند که بگن، شما کنار کسی که دوستش داری آدم دیگری میشوی.
اما تهیونگ در خودش هیچ علاقه یا احساسی پیدا نمیکرد.
اون پسر روی، لبخند های گاه بیگاهی که به دختر میزد هیچ تسلطی نداشت.
یا نمیتونست جلوی اون احساس نگرانی که براش داشت رو بگیره.
از احساسات زودگذر خودش خبری نداشت...
اگه بهتر بگیم، اون از هیچ چیز خبر نداشت.
پس تصمیم گرفت همه چیز رو فعلا به دست زمان پسپاره.
تمام این اتفاقات در چند لحظه پیش اومد، اما برای هر دو انگار زمان زیادی صرف شد.
به هر حال که الان، تهیونگ از اونجا رفته و امیلی همچنان اونجا نشسته بود.
دختر هم باید صبر میکرد.
هیچ چیز دست اون نبود.
------------------
#Mediterraneantreasure
#bts
#taehyung
#fanfiction
امیلی ماجرا رو تعریف کرد، البته تا جایی که تهیونگ باید میدونست.
مثلاً از اتفاق چندین سال پیش چیزی نگفت، برای همین برای تهیونگ عجیب بود که وقتی دلیل منطقی برای این کار وجود نداره، چرا مارکو نباید اجازه بده که امیلی هم باهاشون همراهی کنه!
تقریبا میشه گفت تهیونگ چیزی نداشت در اون باره بگه.
نه میدونست چجوری به امیلی دلداری بده، و یا یک راه حل برای این مشکل دست و پا کنه.
- من با پدرم در این مورد حرف میزنم. مطمئنا اون میتونه پدرت رو راضی کنه.
روزنهی امیدی برای امیلی روشن شد.
کمی از حالت ناراحتش خارج شد.
ممنونی زیر لب گفت، و بعد از اون چیزی شنیده نشد.
با اینکه اون فضا کوچیک بود، اما به شکل عجیبی برای هر دو نفر حاضر زیبا و لذت بخش بود.
تهیونگ نفس عمیقی کشید. دستش رو، پشت امیلی چند بار زد. و با یک جمله همراهیش کرد.
- همه چیز درست میشه.
تهیونگ واقعا هیچ نظری در باره اینکه چه به حال و روز امیلی انداخته، خبر نداشت.
چون امیلی داشت به لبخند مستطیلی که روی صورت پسر مو مشکی بود، نگاه میکرد.
و هیچ چیز از صورتش پیدا نبود.
تهیونگ قصد داشت که بعدش از اونجا بره، اما خودش هم نمیدونست چرا حتی یک اینچ هم تکون نخورده.
اون خودش رو خوب میشناخت، آدم به ظاهر سردی بود.
حتی این رو چند نفر از کسانی که فقط دو بار دیدن بودنش هم گفتن.
اما اون خود واقعیش رو به کسانی که واقعا براش نزدیک بودن نشون میداد.
اون فردی خونگرم و با قلبی مهربونه.
اما حالا یه چیز متفاوت بود...
اون از امیلی شناختی نداشت.
درسته حدود دو هفتهای در یک محیط زندگی کردن.
اما دلیل بر این نمیشه که همدیگه رو خیلی خوب میشناسند.
کسانی هستند که بگن، شما کنار کسی که دوستش داری آدم دیگری میشوی.
اما تهیونگ در خودش هیچ علاقه یا احساسی پیدا نمیکرد.
اون پسر روی، لبخند های گاه بیگاهی که به دختر میزد هیچ تسلطی نداشت.
یا نمیتونست جلوی اون احساس نگرانی که براش داشت رو بگیره.
از احساسات زودگذر خودش خبری نداشت...
اگه بهتر بگیم، اون از هیچ چیز خبر نداشت.
پس تصمیم گرفت همه چیز رو فعلا به دست زمان پسپاره.
تمام این اتفاقات در چند لحظه پیش اومد، اما برای هر دو انگار زمان زیادی صرف شد.
به هر حال که الان، تهیونگ از اونجا رفته و امیلی همچنان اونجا نشسته بود.
دختر هم باید صبر میکرد.
هیچ چیز دست اون نبود.
------------------
#Mediterraneantreasure
#bts
#taehyung
#fanfiction
۲۳.۵k
۰۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.